دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
از زبان حضرت رباب به حضرت علی اصغر (ع)

مگه من مادر چندتا پسرم که کشتنت؟

قربون دندونای شیریت برم که کشتنت

 

هنوزم بعضی شبا خواب می‌بینم شیر می‌خوری

هنوزم نمی‌شینه تو باورم که کشتنت

 

قوس صعود

تشریف تو بر حدوث کاری است جلی

آنسان که به کائنات تشریف علی

 

از قوس صعود غبغبت دانستم

کرده است نزول، حق به طفلی بغلی

 

فصل سبز ملاقات

تو مثل آن گل سرخی، که تازه وا شده است

وغنچه غنچه در این دشت، رو نما شده است

تو اولین قدم سبز، روی دشت بهار

تو مثل طفل نسیمی، که تازه پا شده است

سیراب

اصغر که عطش خسته و بی‌تابش کرد

 لالایى عشقِ دوست در خوابش کرد

 

سیراب شد آن کودک بى‌شیر ولى

 از حرمله پرس با چه سیرابش کرد

 

حضرت على اصغر (ع)

 

سلام ما به حسین و علىّ اصغر او!

 امیر عشق که گهواره بود سنگر او

 

رضیع و داده خدایش نشان سربازى

 صغیر و بر همه پیدا مقام اکبر او

پدر قنوت گرفته تو را برای خدا

بگو که یک شبه مردی شدی برای خودت

و ایستادی امروز روی پای خودت

 

نشان بده به همه چه قیامتی هستی

و باز در پی اثبات ادعای خودت

داغ شلعه ور

تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد

هیچ کس حدس نمی‌زد که چنین سر برسد

 

 

پدرش چیز زیادی که نمی‌خواست؛ فرات

یک دو قطره ضرری داشت به اصغر برسد؟

لالا گلم

طفل نخورده آب کمی در حرم بخواب

لالا گلم، عزیز دلم، اصغرم بخواب

 

شرمنده‌ام که شیر ندارم به سینه‌ام

ناخن مکش تو خاک مکن بر سرم بخواب

 

پروانۀ زخمی

پر می‌کشد پروانه‌ای زخمی به سویت  گهواره‌ای جان می‌دهد در آرزویت 

باید به دست تیرهای تشنه یک روز  باغ گل سرخی بروید از گلویت   

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×