دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
زبان حال حضرت ام البنین (س)
آب اگر ریخت ز مشک پسرم، شرمنده

خون قلبم نه ز داغ پسرم ریخت حسین

آسمان از غم تو روی سرم ریخت حسین

 

زینب آن نیست که پیش از سفر از پیشم رفت

از غم موی سپیدش جگرم ریخت حسین

زبان حال حضرت ام البنین (س)
آب اگر ریخت ز مشک پسرم، شرمنده

خون قلبم نه ز داغ پسرم ریخت حسین

آسمان از غم تو روی سرم ریخت حسین

 

زینب آن نیست که پیش از سفر از پیشم رفت

از غم موی سپیدش جگرم ریخت حسین

صحبتش با ابروی عباس نسبت داشته

 

خانمی که تا خود خورشید قامت داشته

در رشادت با ابالفضلش رقابت داشته

 

مادر باب الحوائج بوده و با این حساب

دامن او را گرفته هر که حاجت داشته

عباس شد ستارۀ دنباله‌دار تو

 

ای مادر بهشت تو را غصه‌ها شکست

هر بار بی قراری زینب تو را شکست

 

بر سر گرفت چادر زهرا... سکوت کرد

آهی کشید و بغض لبت بی هوا شکست

تا می‌بینید منو بگید: "حسین جان"

 

مردم بهم شیرآفرین نمی‌گن

داره من و میکشه این "نمی‌گن"

ام‌البنین چقد بهم می‌اومد

دیگه بهم "ام البنین" نمی‌گن

راه کمال تو به کنیزی زینب است

همسایه‌های لقمۀ نانت فقیرها

سجادۀ عروج تو تکه حصیرها

 

"انفاق" خُلق اوست که همسفرۀ علی است

بر همسر امیر نیاید حریرها

 

کوتاه سروده
شنیدم روضۀ انگشتری را

ببین این روزهای آخری را

شنیدم روضۀ انگشتری را

خداوندا سنان از من گرفته

تمام لذت نامادری را

دامنت دانشسرای کربلا

السّلام ای فاطمه امّ البنین

السّلام ای بانوی دنیا و دین

 

السّلام ای همسر شیر خدا

مادر عبّاس، شمشیر خدا

فاطمه نامی و هم ام‌البنین

 

ای که نامت زینت عرش برین

ماه  بانوی سماوات و زمین

 

فاطمه نامی و هم ام‌البنین

قوت قلب امیرالمؤمنین

آفتاب فردا

نگیر از شب من آفتاب فردا را نبند روی من آن چشمه‏‌های زیبا را

 

تو گاهوارۀ ماه و ستاره‌‏ها هستی خدا به نام تو کرده است آسمان‏‌ها را

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×