دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
تنهایی‌ات، تنهایی‌ات، تنهایی‌ات، مرد!

از شهر من تا شهر تو راهی دراز است

اما تو را می‌بیند آن چشمی که باز است

 

در عکس‌ها دیدم مزارت را و عمری‌ست

شمعی به یادت در دلم در سوز و ساز است

 

کریم آل فاطمه

خوشم که از ازل شدم به درگهت گدا حسن

همیشه می‌زنم صدا ز سوز دل تو را حسن

عنایتی دلم شود ز دام غم رها حسن

مرا مخواه بیش از‌این به غصه مبتلا حسن

خدا اجازه می‌دهد چنین دعا کنم حسن

 

بین کوچه شد زمستانی، بهار مجتبی

خون دل خوردن شده هر روز، کار مجتبی

هم غریب هم آشنا برده قرار مجتبی

 

قصۀ مظلومی مولا رسیده بر حسن

آه شد با بی کسی طی روزگار مجتبی

 

کربلای کوچه‌ها

عمری مرا خون جگر، قوت و غذا بود

شیرین‌ترین قوتم همین زهر جفا بود

 

با کس نگفتم لحظه‌ای، اسرار خود را

اسرار من در کربلای کوچه‌ها بود

روضه‌های لخته شده

در کوچه‌ها برای خودت گریه می‌کنی

یک عمر پا به پای خودت گریه می‌کنی

 

سی سال می‌شود که تو در هیئت دلت

با ذکر روضه‌های خودت گریه می کنی

ضریح حسن

دوباره غصه سالَم شده ضریح حسن

به گریه خواب وصالم شده ضریح حسن

 

ضریح تازۀ عباس دیدنی شده و

تمام فکر و خیالم شده ضریح حسن

 

حدیث کشتۀ بی سر

به ذکر یاعلی، جان می‌دهم عالی اعلا را

بخوان خود یاعلی، بالا سرم این نام زیبا را

 

علیاً یاعلی، ذکر عروج و ذکر معراجم

صدای دلنشین تو مصفا می‌کند ما را

 

شعشعۀ کبریا

جود خداوندی‌َ است در کف جودش شعشعۀ کبریاست ضوء وجودش

عرصۀ لاهوت شمّه‌ای ز حدودش هست حدودش ثُغور حیّ ودودش

با حسین از غم لا یوم کیومک می‌گفت

کار ما نیست غزل بافتن از نامِ حسن

کامِ ما مستِ عسل یافتن از جامِ حسن

 

حسنی نیست لبی کز لب لعلَش نَمکَد

صد و ده بار نمک گیر شده کامِ حسن

شیعۀ حیدر و مدیون امام حسنم

می‌نویسم جگر حیدر و زهرا آمد

آفتاب سحر حیدر و زهرا آمد

 

جلوه‌ای از هنر حیدر و زهرا آمد

اولین تاج سر حیدر و زهرا آمد

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×