دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
شهید گریه

آفریدند تو را تا که مسیحا باشی

همه چون خادم دربار و تو آقا باشی

 

آفریدند تو را از طبق گریه‌ی نور

تا که جانسوزترین واژه‌ی دنیا باشی

 

نفس‌های عاشقانه

 

اگر چه باغِ پُر از لالۀ تو، پرپر شد

زمین برای همیشه، شهید‌پرور شد

 

زمین، برای همیشه به قصد یاری تو

تمام، پاسخ آن پرسش معطّر شد

هوای شهادت

چون شاه دین، هوای شهادت به سر گرفت

تاج سعادت از سر خود، چرخ برگرفت

 

گیتی کمیت تیز تکش را کشید تنگ

دست قضا عنان و رکابش، قدر گرفت

 

 

اشک بر حسین

دارم از هجر رخت دیده چو رود جیحون

قلب بشْکسته، پُر اندوه؛ جگر، دجلۀ خون

 

آن‌قدر گریه کنم از غمت، ای شاه شهید!

تا دل خون شده از دیده‌ام آید بیرون

 

بی‌نهایت نگاه

به خون تصویر شد طرح شهادت

ادامه دارد این شرحِ شهادت

 

شهادت تا اَبد پروانۀ توست

که عقل عاشقان دیوانه توست

تقدیم به حضرت ام البنین (س)

شمیم عطر گل یاس در حرم پیچید

و قلب‌ها شده روشن در آستانۀ عید

 

پرنده‌ها همه از راه دور برگشتند

بهار با چمدانی پر از شکوفه رسید

ترکیب بند حضرت زینب (س)، بند چهاردهم

او می‌وزد به حافظۀ تلخ مرده‌ها

طوفان نوح می‌رسد ای سر سپرده‌ها

 

طوفان نوح می‌رسد و سیل می‌خورد

چون تازیانه بر رخ سیلی نخورده‌ها

شعر عاشورایی وحشی بافقی
این ماتم بزرگ نگنجد در این جهان

روزی است اینکه حادثه کوس بلازده‌ است

کوس بلا به معرکهٔ کربلا زده‌ است

 

روزی است اینکه دست ستم، تیشۀ جفا

بر پای گلبن چمن مصطفا زده‌ است

کوتاه سروده
او خون خدا و بای «بسم الله» است

 

او راز رشیدی است که باید فهمید

مضمون بعیدی است که باید فهمید

 

او خون خدا و بای «بسم الله» است

قرآن شهیدی است که باید فهمید

از عطش می‌آید این گیسو پریش بی‌قرار

باز می‌گردد ز عاشورا چه تنها ذوالجناح حرف‌هایی سرخ دارد با دل ما ذوالجناح از عطش می‌آید این گیسو پریش بی‌قرار دارد از دریا نشانی هیچ آیا ذوالجناح؟  

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×