دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
روضه‌هایم ردیف عاشواست

مطلع من غروب عاشواست شعرم از کودکی پر از غوغاست

 

قافیه قافیه دلم تنگ است روضه‌هایم ردیف عاشواست

قمر مبارک

ای بحر شرف، گهر مبارک ای شمس ضحی، قمر مبارک

ای بانوی شهر، شهربانو دیدار رخ پسر مبارک

نورعلی‌نـور

محیط نـور را نـور آفریدند سپاه شور را شور آفریدنـد

به خورشید ولایت، ماه دادند بگو نورعلی‌نـور آفریدنـد

کوکب اقبـال محمّد

ای اهل دعا! روح دعا باد مبارک در دیـده تجلای خدا باد مبارک

این عید مبارک، به شما باد مبارک لبخند امـام شهدا بـاد مبـارک

 

شعله‌ای در دل

ای تمـام آفـرینش تشنـۀ اشک شبت وی خدا و خلق او مشتاق یارب یاربت

ای مسیحای دعا در هـر نفس، لعل لبت سینه‌های سوخته یک شعله از تاب و تبت

قل اعوذ برب الفلق

پیش چشمم تو را سر بریدند دست‌هایم ولی بی‌رمق بود بر زبانم در آن لحظه جاری «قل اعوذ برب الفلق» بود

سفره‌های مناجات

بنا نیست امروز افسرده باشیم پس از چند شب باز پژمرده باشیم

مگر می‌شود نور را دیده باشیم؟ ولی دل به خورشید نسپرده باشیم

ای امام اشک

از روزهای قافله دلگیر می‌شوی هر روز چند مرتبه تو پیر می‌شوی؟ در شام شوم زخم زبان‌ها چه می‌کشی؟ کز روشنای عمر خودت سیر می‌شوی

 

اشک بی صدا

ای شام، کربلای تو یا زین العابدین دل بزم ابتلای تو یا زین العابدین

یک عمر در فراق جوانان هاشمی شد خون دل غذای تو یا زین العابدین

آمده بشکند قفس‌ها را

من همان یا کریم دام شما جبرئیل قدیم بام شما

صبح روز نخست خواندمتان چقدر آشناست نام شما

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×