دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
روی نی گیسوی رها دیدی

یک سبد یاس در بغل دارم آسمانی پر از غزل دارم

غزل از جنس لیلی و مجنون مثنوی‌های بی مثل دارم

هزار چشمۀ نور

بهشت چیست؟ گلستان سیدالشهداء  

بهار، سبزۀ بستان سیدالشهداء

شهادت است که بوسیده خاک مقدم او  

محبت است ثنا خون سیدالشهداء

 

حرث بن نبهان؛ غلام حضرت حمزه

 

سلام باد به حرث، آن دلیر دل‌محکم!

 غلام حمزه، عموى پیمبر اکرم

 

سلام باد بر آن اوستاد و این شاگرد!

 که هر دو راست سرافرازى از رشادت هم

 

در خون خود حسین محمّد شد

فرقی نمی‌کند به کجا باشد، وقتی که مرد مرد خدا باشد

دست محمد است به همراهش، مردی که از تبار کسا باشد

 

دستی که در غدیر بلند آمد، در ساحل فرات به خاک افتاد

یک دست هم صدا که ندارد، آه، باید که هر دو دست جدا باشد

 

به روضه روزۀ خود باز می‌کنم

مرا به خلوت و ذکر شبانه راهی نیست

چرا که سهمیه‌ام غیر روسیاهی نیست

 

همیشه غیر تو را کرده‌ام طلب از تو

ببخش! نیت و مقصود من الهی نیست

به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان
توفیق طوف کرب و بلا می‌رسد ز راه

کم کم هلال ماه خدا می رسد ز راه اوقات ناب اهل بکاء می رسد ز راه

 

مهمان کند خدا همگان را به سفره‌اش وقتی که ماه جود و سخا می‌رسد ز راه

تویی که خون خدایی

همین که نیزه جدا کرد تار و پود تنت را

کبوتران همه خواندند شعر پر زدندنت را

 

کمند و نیزه و شمشیر تا دخیل ببندند نشانه رفته ز هر چار سو ضریح تنت را

 

خوابی پریده از سر ساعت‌ها

امروز فصل گم شدۀ تاریخ، خواب است در تمامی ساعت‌ها

اکنون شراره‌های حقیقت را، پوشانده است پردۀ عادت‌ها

 

وقتی تو خون پاک خدا هستی، وقتی تو سیّدالشهدا هستی

وصف تمام آنچه که باید را، مقدور نیست حد بلاغت‌ها

حسیـن، وجــه خـــداست

کویر خشک حجاز است و سرزمین مناست

مقام اشک و مناجات و سوز و شور و دعاست

 

به هــرکــه می‌نگـرم در لباس احرامش

دلش به جانب کعبه است و رو به سوی خداست

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×