دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
عطر یاس حسنی

بارش نعل، گلاب از تو گرفته پسرم عطر یاس حسنی می‌دهد از دور، تنت

 

آنقدر خوب نشستست به جان تو عسل که مشبک شده چون لانۀ زنبور، تنت

طفل خانه به دوش

مرا که دانۀ اشک است، دانه لازم نیست به ناله انس گرفتم، ترانه لازم نیست ز اشک دیده به خاک خرابه بنوشتم به طفل خانه به دوش، آشیانه لازم نیست

 

جلوۀ حُسن ازل

بنویسید غزل افتاده

جلوۀ حُسن ازل افتاده

 

بنویسید که از عرش خدا

سیزده ظرف عسل افتاده

 

عطر مدینه

قاسم که تنش ز زخم‌ها پُر شده بود

 خالى ز خودىّ و از خدا پُر شده بود

 

زهرا به زیارتش مگر می‌آمد

 کز عطر مدینه کربلا پُر شده بود

 

گل مجتبى

 

این پیک خدا بُوَد، جوابش بدهید

 ماه است، پناه ز آفتابش بدهید

 

اى سنگ‌دلان کوفه و شام و عراق!

 قاسم گل مجتبى است، آبش بدهید

 

بادا ز نظر دور!

این ماه که از پرده برون تافته است

 با موى بلندش دل و جان بافته است

 

بادا ز نظر دور! که این پور حسن

 در دامن حُسن پرورش یافته است

 

روشن‌گر هر انجمن

 

آن ماه که روشن‌گر هر انجمن است

 مجموعه‌اى از فضایل پنج تن است

 

در شادى و غم دست توسّل ما را

 بر دامن لطف قاسم بن الحسن است

قد چون الف

قد تو چون الف شد و با مد کشیده شد

اما دریغ بیشتر از حد کشیده شد

 

نجمه اگر به گوش تو آمد یقین بدان

روی لبان قاسم‌ات اشهد، کشیده شد

صوت داوود است جارى از فضاى سینه‏‏‌ام

هیچ موجى از شکست شوق من آگاه نیست در کنار ساحلم امّا به دریا راه نیست

 

تا مپندارند با مرگم تو مى‏‌میرى، بگو: اینکه می‌‏‏بینید فعل است و ظهور، الله نیست

قدت شبیه قامت سقا شده، ببین!

چشمی که بسته‌ای به رخم وا نمی‌شود  یعنی عمو برای تو بابا نمی‌شود  ای مهربان خیمه، حرم را نگاه کن  عمه حریف گریۀ زن‌ها نمی‌شود   

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×