دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
گوهر شایسته

 

باز می‌خواهد جنون، سر برکند         صحبت از عشق علی‌اصغر کند

 

چون صدای استعانت شد بلند         یاوری می‌خواست شاه ارجمند

موسی و فرعونیان

باز می‌بینم به شورند اهل راز         تا که را عشق، آتش افکنده است باز

 

گر چه شیرین‌کودکان را شورهاست         لیک زآن‌ها شور این کودک، جداست

 

گرم صحبت

 

روز عاشورا، حسین‌ بن علی         آن که بود از نور وحدت منجلی،

 

در بغل، قنداقه‌ی اصغر گرفت         آتشی در جان خشک و تر گرفت

درس عاشقی

 

جنبشی کرد از میان مهد ناز         شیر‌خواره، غنچه‌ی لب کرد باز

 

کای پدر! آن عاشق شیدا منم         در جهان از عشق تو، رسوا منم

حضرت علیٌّ الاصغر

             

یم فضل و عفاف و زهد و عصمت گوهر آورده

مه تابندۀ برج ولایت اختر آورده

 

نهال آرزوی یوسف زهرا بر آورده

عروس فاطمه امشب علیّ اصغر آورده

تیزی پیکان

ای شعر از این آه نفس‌گیر بگو

از ظهر به خون خفتۀ تقدیر بگو

از حال علی‌اصغر اگر پرسیدند

از تیزی پیکان سرِ تیر بگو

بام قنوت

مَهپاره ز آغوش حرم سر زد و رفت

صد شعله به التهاب مادر زد و رفت

 

از بام قنوتِ آخر خون خدا

بالی ز عطش گشود و پرپر زد و رفت

به: گلوی کوچک حضرت علی اصغر (ع)
بهار کوچک عشق

گلوی نازکش یاس تر آورد

به رویت دست مولا گل برآورد

 

خداحافظ بهار کوچک عشق

خزان، تیر سه شعبه آخر آورد

شش‌ماهه شهید

شش‌ماهه، پرندۀ سپیدم اصغر

لب تشنه، شکوفۀ شهیدم اصغر

 

آن تیر سه شعبه را به جای آب، آه

با چشم خودم چگونه دیدم اصغر

اسرار نهفته

تأسیس کربلا نه فقط بهر ماتم است

دانش‌سرای مکتب اولاد آدم است

 

از خیمه‌گاه سوخته تا ساحل فرات

تعلیم‌گاه رهبر خلق دو عالم است

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×