دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
از چشم مادر

هفت آسمان حجاب شد و پرده را کشید

اما تمام حادثه را مادر تو دید

 

وقتی غریب دید تو را باورش نشد 

هی چند بار دست به چشمان خود کشید

ترکیب بند حضرت زینب (س)، بند سوم

خواهر نگاه کرد و برادر نگاه کرد

گودال شرمسار به مادر نگاه کرد

 

در بین واژه‌های شناور میان خون

خواهر به زخم‌های مکرر نگاه کرد

 

یا اختی الوداع ... صدا در گلو شکست

زینب به برق تیغۀ خنجر نگاه کرد

کوتاه سروده
گل محمدی

یک سر تن بی سر است و یک سر گودال

کوهی شده از نیزه و خنجر گودال

 

اینجا همه تیغ‌ها معطر شده‌اند

افتاده گلی محمدی در گودال

گودال

در خون تپیده آسمان در بین گودال

جان تمام کاروان در بین گودال

 

می‌دوخت سمت خیمه‌ها چشمان خود را

با پلک‌هایی نیمه جان در بین گودال

 

شمر تعزیه

غرق خون وقت صحنۀ آخر بین گودال داشت جان می‌داد با نفس‌های گرم و بی رمقش دل حضار را تکان می‌داد

گودال قتلگاه

می‌ایستم مقابل گودال قتلگاه

جایی که چشم‌های تو در خون شناورند

می‌ایستم دوباره که بر روی دوش من،

اندوه کوه‌های جهان را بیاورند

چشمان تر

در بین گودال آمدم، از بس لگد خوردم

هرچه سرت آمد سر بال و پرم آمد

 

همسایه‌ها هم سایۀ من را نمی‌دیدند

آخر برادر چه بلایی بر سرم آمد

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×