دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
اشعار سرخ

اشعار سرخ دل‌شکنش را بیاورید

دم‌نوحه‌های سینه‌زنش را بیاورید

 

دارد صدای قافله از دور می‌‌رسد

اسفند وقت آمدنش را بیاورید

 

دو عاشق

از ابتدای خلقت، تا انتها حسین است

روح خدا پرستی در انبیا، حسین است

 

هرچه بلاست آقا، یکجا به جان خریده

در امتحان ‌ایمان، قالوا بلی حسین است

 

مظهر تام و تمام صبر

طی شده منزل به منزل در هوای سوختن

نیست از ما هرکسی که نیست پای سوختن

 

هرچه می‌خواهد بیاید! باز عزت با من است

نوبتی باشد اگر این بار، نوبت با من است

 

داغ تنهایی

می‌سوزم و چون آتشی در احتراقم

آه ‌ای اجل از چه نمی‌آیی سراغم؟

 

این دشت نیت کرده یارم را بگیرد

ای مرگ مرهم شو بر این زخم فراقم

 

منزل آخر

نینوا دشت بلا، غاضریه، کرببلا

زینبم غم نخوری، منزل آخر اینجاست

کربلایی که به من وعدۀ آن را دادند

جدم و مادرم و حضرت حیدر، اینجاست

 

بوی جدایی

این زمین داغ به دل می‌دهد، آخر برویم

در من آشوب شده، جان برادر برویم

 

خاک اینجا چقدر بوی جدایی دارد

زینت دوش نبی! جان پیمبر برویم

 

خورشید من

تا باد به موی سرت افتاد، دلم ریخت

تا اشک ز چشم ترت افتاد، دلم ریخت

 

امروز میان تو و حر بن ریاحی

تا صحبتی از مادرت افتاد، دلم ریخت

 

دشت خار

چه صحنه‌ها که در این دشت خار می‌‌بینم

چه روی داده که دائم غبار می‌‌بینم

 

چه روی داده از آن لحظه‌ای که آمده‌ایم

تو را به غصه و ماتم دچار می‌‌بینم

 

کوه اقتدار

با صد جلالت و شرف و عزت و وقار

آمد به دشت ماریه ناموس کردگار

 

فرش زمین به عرش مباهات می‌کند

گر روی خاک پای گذارد ملک سوار

 

غربت ناباور

آخرش چشم تر تو خواهرت را می‌کشد

غربت ناباور تو خواهرت را می‌کشد

 

آن سیاهی مقابل، ازدحام دشمن است

خلوت دور و بر تو، خواهرت را می‌کشد

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×