دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
سیل اشک‌

حس می‌‌کنی زمین و زمان گریه می‌‌کنند

وقتی که جمع سینه‌زنان گریه می‌‌کنند

 

«باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟»

در ماتم تو، پیر و جوان گریه می‌‌کنند

 

کبوتر

وقتی کسی ز جان خودش دست می‌کشد

از هستی و جهان خودش دست می‌کشد

 

وقتی که آفتاب دلش می‌‌کند غروب

از ماه آسمان خودش دست می‌کشد

 

نگاه لطف او به ما علی الدوام می‌‌رسد

به سوی یار از ندارها سلام می‌‌رسد

خوشیم این سلام‌ها به آن امام می‌‌رسد

 

شدیم بی نصیب از نظارۀ رُخش، ولی

نگاه لطف او به ما علی الدوام می‌‌رسد

 

هلال کامل

کسی که از امام عصر خود خواهد وصالش را

کسی که آرزو دارد نظاره بر جمالش را

 

ندارد چار‌ه‌ای جز اینکه بشناسد در این دنیا

صراط مستقیمش را، حرامش را، حلالش را

 

مادری آتش گرفت و دختری آتش گرفت

روز اول بسته کار عاشقی را با خدا

آنکه پای نخل‌های کوفه رفته تا خدا

 

هر اولوالعزمی که می‌گویند خاطر خواه اوست

عهد بسته پای عشقش با پیمبرها خدا

 

جان‌ها فدای آستان عمه جانت

صالح‌ترین عبد خدا، موسی بن جعفر

حق است هرکس هست با موسی بن جعفر

ما بنده و آقای ما موسی بن جعفر

محتاج‌ها گویند یا موسی بن جعفر

 

زینب هلال و ماه هلال و سپه هلال

مویش به باد عشق وزیدن گرفته بود

زینب هوای آه کشیدن گرفته بود

 

یک دختر سه سالۀ طناز و با وقار

بر لب گلی به نیت چیدن گرفته بود

 

پرِ پرواز

بسم رب الفاطمه آغاز کردم گریه را

از گلوی بغض‌هایم باز کردم گریه را

 

مثل یک مادر که فرزندش ز دستش می‌‌رود

اقتدا کردم به او، ابراز کردم گریه را

 

نوحوا علی الحسین

با اشک و آه و زمزمه، نوحوا علی الحسین

با اضطراب و واهمه، نوحوا علی الحسین

 

فرموده است حضرت صادق به شیعیان

ای شیعیان من! همه نوحوا علی الحسین

 

بوی سیب

وقتی نسیم می‌‌وزد، این بوی سیب چیست؟

این سرزمین تیره و گرم و غریب چیست؟

 

بی اختیار باز دلم شور می‌‌زند

با من بگو گواه دل بی شکیب چیست؟

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×