دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
شش بیت حق

نباشد در جهان وقتی که از مردانگی نامی

به دنیا می‌دهد بی‌تابیِ گهواره پیغامی

 

نباشد در جهان وقتی که از مردانگی نامی

به دنیا می‌دهد بی‌تابیِ گهواره پیغامی

سایه آفتاب

نشسته سایه‌ای از آفـتاب بر رویش

به روی شانه‌ طوفان رهاست گیسویش

 

ز دوردست‌، سواران دوباره می‌آیند

که بگذرند به اسبان خویش از رویش

 

عصمت الله

هستی اش را داد تا محفوظ باشد معجرش

مثل کوهی ماند پای اعتقاد و باورش

 

وقت بیرون رفتن از خانه، حسین و مجتبی

با یل ام البنین بودند در دور و برش

دلداده

شرمنده‌ایم! عاشق و دلداده نیستیم باید قبول کرد که آماده نیستیم   گیرم قسم به اسم شما کم نمی‌خوریم! خلوت‌نشین گوشه‌ی سجاده نیستیم  

تُنگ بلور

با سینه‌ای که تنگ بلور است، یا حسین

ما و دلی که سنگ صبور است، یا حسین

 

چون آب ِچاه از لب تو هر که دور شد

تا روز حشر، زنده به گور است، یا حسین

بغض آسمان

در آسمان بغض عجیبی دیده می‌شد خورشید با خورشید نو، تابیده می‌شد

 

خون آن زمان بر روی ابری موج می‌زد وقتی که خون بر آسمان پاشیده می‌شد

شکوه اربعین

در عزای شاه دین در اربعین

می‌روم تا کوی فردوس برین

 

رو به سوی سرزمین کربلا

سرزمینی را که شد دارالشفاء

شرم فرات

ملائک گریه می‌کردند با ما اَربعینش را

خدا شش گوشه کرد از روز عاشورا زمینش را

 

رسیده جبرییل از آسمان در بعثتِ حضرت

تسلّی می‌دهد تا روز عاشورا اَمینش را

در حال و هوای موکب و پیاده‌روی اربعین

نزدیک می‌شوم به صدای ابوعلی

دلتنگ روضه، زمزمه‌های ابوعلی

 

پینه به دست و سینه ستبر و سپیدموی

خاکی و ساده، مثل عبای ابوعلی

 

مژدگانی بده عباس، که خواهر آمد

اربعین تو رسیده است و ز راه آمده است

خواهرت با قد خم گشته و آه آمده است

 

زینب از وادی شام آمده، چشمت روشن

از کجا تا به کجا آمده؟ چشمت روشن

 

جا مانده

دردهایم اکثرش روزی به درمان می‌رسد

یوسف گم گشته هم روزی به کنعان می‌رسد

 

اربعین که بسته شد راه حرم بر روی من

ای خدا پس کی قرار زیر ایوان می‌رسد؟

 

دردهای بی شمار

هرکسی با هر عقیده، هرکسی با هر مرام

راه افتاده برای خاکبوسی امام

 

آمدند از شیعه و سنی و نصرانی و گبر

پا به پای اربعینی‌ها به قصد یک سلام

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×