مشخصات شعر

مثل یک مرغ مهاجر

دستمو گرفتی با دستای خالی یادته

بخشیدی منو تو صحنت پر و بالی یادته

 

مثل یک مرغ مهاجر توی آسمون صبح

پریدم کبوترانه با چه حالی یادته

 

شیشۀ بغض دلم کنار شش گوشه تو

می‌شکست مثل یه کوزۀ سفالی یادته

 

اما حالا منم وخاطره‌های یک سفر

سفری به اوج یک عرش خیالی یادته

 

یه شال مشکی دارم تبرکی از حرمت

که محرما می‌شه دستمال اشک ماتمت

 

کاش می‌شد بشم یه بارِ دیگه مهمون حرم

یا بشم یه تیکه آئینه تو ایوون حرم

 

یا مثه کبوترای صبح گنبد طلات

می‌شدم همنفس گلاب و گلدون حرم

 

چه صفایی داره عطر خاک پای زائرات

چه سعادتی می‌خواد کفشداری توی اون حرم

 

سحر و صبح و سپیده همه خونه زادتن

مهر و ماه نور می‌گیرند از نور شمعدون حرم

 

همۀ سال یه طرف ماه محرم یه طرف

که بازم می‌جوشه توی قتلگاه خون حرم

 

اونجا چشم دل می‌خواد یا دست یک حس غریب

که شب جمعه بشی مست سبوی عطر سیب

 

چی می‌شه جادۀ صبحو به دلم نشون بدی

مثل اون پرچم سرخت دلم و تکون بدی

 

چی می‌شه یه شب بیای به صحن دفتر دلم

به غزل مرثیه‌های دل خسته جون بدی

 

با همین چشم تهیدست اومدم تا حرمت

یا کریم و تا کریمانه تو آشیون بدی

 

کاش به من بال و پر سرخی به رنگ کربلا

برای پر کشیدن به سمت آسمون بدی

 

چی می‌شه یه بار دیگه تذکرۀ کربلامو

با همون دست غریب نواز مهربون بدی

 

عمریه دلم حسینیۀ ماتم و عزاست

هر جایی روضه می‌خونند به خدا کرب و بلاست

مثل یک مرغ مهاجر

دستمو گرفتی با دستای خالی یادته

بخشیدی منو تو صحنت پر و بالی یادته

 

مثل یک مرغ مهاجر توی آسمون صبح

پریدم کبوترانه با چه حالی یادته

 

شیشۀ بغض دلم کنار شش گوشه تو

می‌شکست مثل یه کوزۀ سفالی یادته

 

اما حالا منم وخاطره‌های یک سفر

سفری به اوج یک عرش خیالی یادته

 

یه شال مشکی دارم تبرکی از حرمت

که محرما می‌شه دستمال اشک ماتمت

 

کاش می‌شد بشم یه بارِ دیگه مهمون حرم

یا بشم یه تیکه آئینه تو ایوون حرم

 

یا مثه کبوترای صبح گنبد طلات

می‌شدم همنفس گلاب و گلدون حرم

 

چه صفایی داره عطر خاک پای زائرات

چه سعادتی می‌خواد کفشداری توی اون حرم

 

سحر و صبح و سپیده همه خونه زادتن

مهر و ماه نور می‌گیرند از نور شمعدون حرم

 

همۀ سال یه طرف ماه محرم یه طرف

که بازم می‌جوشه توی قتلگاه خون حرم

 

اونجا چشم دل می‌خواد یا دست یک حس غریب

که شب جمعه بشی مست سبوی عطر سیب

 

چی می‌شه جادۀ صبحو به دلم نشون بدی

مثل اون پرچم سرخت دلم و تکون بدی

 

چی می‌شه یه شب بیای به صحن دفتر دلم

به غزل مرثیه‌های دل خسته جون بدی

 

با همین چشم تهیدست اومدم تا حرمت

یا کریم و تا کریمانه تو آشیون بدی

 

کاش به من بال و پر سرخی به رنگ کربلا

برای پر کشیدن به سمت آسمون بدی

 

چی می‌شه یه بار دیگه تذکرۀ کربلامو

با همون دست غریب نواز مهربون بدی

 

عمریه دلم حسینیۀ ماتم و عزاست

هر جایی روضه می‌خونند به خدا کرب و بلاست

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×