مشخصات شعر

گودال

در خون تپیده آسمان در بین گودال

جان تمام کاروان در بین گودال

 

می‌دوخت سمت خیمه‌ها چشمان خود را

با پلک‌هایی نیمه جان در بین گودال

 

دار و ندار خواهری از دست می‌رفت

در ازدحامی بی امان در بین گودال

 

گرم طواف قبلۀ آمال زینب

سر نیزه و سنگ و سنان در بین گودال

 

در موج خون گم کرده تنها هستی‌اش را

یک بانوی قامت کمان در بین گودال

 

سر می‌زد از سمت غروبی خون گرفته

خورشید زینب ناگهان در بین گودال

 

از آسمان نیزه‌ها معراج می‌رفت

تا بی کران تا لا مکان در بین گودال

 

نه سر، نه انگشتر، نه کهنه پیرهن، آه

آلاله، پرپر، بی نشان در بین گودال

 

انگشتر و انگشت با هم رفت از دست

در جستجوی ساربان در بین گودال

 

با بوسه‌های نعل‌های تازه آخر

تشییع شد خورشیدمان در بین گودال

 

در شعله‌های آفتاب داغ صحرا

مانده تنی بی سایه بان در بین گودال

گودال

در خون تپیده آسمان در بین گودال

جان تمام کاروان در بین گودال

 

می‌دوخت سمت خیمه‌ها چشمان خود را

با پلک‌هایی نیمه جان در بین گودال

 

دار و ندار خواهری از دست می‌رفت

در ازدحامی بی امان در بین گودال

 

گرم طواف قبلۀ آمال زینب

سر نیزه و سنگ و سنان در بین گودال

 

در موج خون گم کرده تنها هستی‌اش را

یک بانوی قامت کمان در بین گودال

 

سر می‌زد از سمت غروبی خون گرفته

خورشید زینب ناگهان در بین گودال

 

از آسمان نیزه‌ها معراج می‌رفت

تا بی کران تا لا مکان در بین گودال

 

نه سر، نه انگشتر، نه کهنه پیرهن، آه

آلاله، پرپر، بی نشان در بین گودال

 

انگشتر و انگشت با هم رفت از دست

در جستجوی ساربان در بین گودال

 

با بوسه‌های نعل‌های تازه آخر

تشییع شد خورشیدمان در بین گودال

 

در شعله‌های آفتاب داغ صحرا

مانده تنی بی سایه بان در بین گودال

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×