مشخصات شعر

امشب تمام حجرۀ من کربلا شده

از داغ زهر پیکرم آتش گرفته است

گویی تمام بسترم آتش گرفته است

 

تر می‌کند لبان مرا کودکم، ولی

از تشنگی، لب ترم آتش گرفته است

 

پا می‌کشم به خاک و نفس می‌زنم که شهر

از آه آه آخرم، آتش گرفته است

 

حالا کبوتران به غمم گریه می‌کنند

از بال و پر زدن، پرم آتش گرفته است

 

امشب تمام حجرۀ من کربلا شده

یک جرعه آب، حنجرم آتش گرفته است

 

امشب دوباره خیمۀ آتش گرفته را

می‌بینم و سراسرم آتش گرفته است

 

سر‌ها به روی نیزه و سرنیزه‌ها به تن

یک دشت در برابرم آتش گرفته است

 

فریاد دختری ز دل خیمه می‌رسد

عمه کمک! که معجرم آتش گرفته است

 

امشب تمام حجرۀ من کربلا شده

از داغ زهر پیکرم آتش گرفته است

گویی تمام بسترم آتش گرفته است

 

تر می‌کند لبان مرا کودکم، ولی

از تشنگی، لب ترم آتش گرفته است

 

پا می‌کشم به خاک و نفس می‌زنم که شهر

از آه آه آخرم، آتش گرفته است

 

حالا کبوتران به غمم گریه می‌کنند

از بال و پر زدن، پرم آتش گرفته است

 

امشب تمام حجرۀ من کربلا شده

یک جرعه آب، حنجرم آتش گرفته است

 

امشب دوباره خیمۀ آتش گرفته را

می‌بینم و سراسرم آتش گرفته است

 

سر‌ها به روی نیزه و سرنیزه‌ها به تن

یک دشت در برابرم آتش گرفته است

 

فریاد دختری ز دل خیمه می‌رسد

عمه کمک! که معجرم آتش گرفته است

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×