مشخصات شعر

از جنس نور

یکباره از تعلق دنیا رها شدی

خاک تو پاک بود و چنین کیمیا شدی

                                       

در تو طلوع کرده یقین دوبار‌ه‌ای

از جنس نور بودی و محو خدا شدی

 

از بس که غرق چشمۀ مهتاب شد دلت

دیدم تو را که قبلۀ آیینه‌ها شدی

 

حق را چه عاشقانه اجابت نمود‌ه‌ای

تو سربلند عرصۀ «قالوا بلی» شدی

 

در چشم‌هات شوق شهادت چه دیدنی‌ست

آیینه‌دار حضرت خون خدا شدی

 

یک مرتبه برای تو کم بود یا زهیر!

هر چند با تمام وجودت فدا شدی

 

هرگز نخواستی بدن تو کفن شود

وقتی شهید بی‌کفن نینوا شدی

 

حتی سر تو از سر مولا جدا نشد

تا شام و کوفه همسفر نیزه‌ها شدی

 

از جنس نور

یکباره از تعلق دنیا رها شدی

خاک تو پاک بود و چنین کیمیا شدی

                                       

در تو طلوع کرده یقین دوبار‌ه‌ای

از جنس نور بودی و محو خدا شدی

 

از بس که غرق چشمۀ مهتاب شد دلت

دیدم تو را که قبلۀ آیینه‌ها شدی

 

حق را چه عاشقانه اجابت نمود‌ه‌ای

تو سربلند عرصۀ «قالوا بلی» شدی

 

در چشم‌هات شوق شهادت چه دیدنی‌ست

آیینه‌دار حضرت خون خدا شدی

 

یک مرتبه برای تو کم بود یا زهیر!

هر چند با تمام وجودت فدا شدی

 

هرگز نخواستی بدن تو کفن شود

وقتی شهید بی‌کفن نینوا شدی

 

حتی سر تو از سر مولا جدا نشد

تا شام و کوفه همسفر نیزه‌ها شدی

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×