مشخصات شعر

کربلا حاجت ما زائرهاست

جمع کردند و پس‌انداز همه!

ما ولی خرج زیارت کردیم

چه نیازیست به دریا؟ وقتی

که به چشمان تو عادت کردیم

 

مشهد خونم اگر کم شده است

دست من نیست، حیاتم با توست!

چنته‌ام خالی خالیست ولی

مطمئنم که نجاتم با توست

 

ما، نه  آهو شده‌ایم از همّت

نه  کبوتر  شده‌ایم از پاکی

کاش آهوتر صحنت باشیم

با تو، هم خاکی و هم افلاکی!

 

شور آن «جامعه» خواندن در صحن

غم این جامعه را  برد از ما

وعدۀ «من دخل فی حصنی»

می‌رساند به تو آخر ما را

 

بگذارند برای اهلش

هرچه را جز حرمت در دنیاست

جان جانت به جوادت سوگند

کربلا حاجت ما زائرهاست

 

کربلا حاجت ما زائرهاست

جمع کردند و پس‌انداز همه!

ما ولی خرج زیارت کردیم

چه نیازیست به دریا؟ وقتی

که به چشمان تو عادت کردیم

 

مشهد خونم اگر کم شده است

دست من نیست، حیاتم با توست!

چنته‌ام خالی خالیست ولی

مطمئنم که نجاتم با توست

 

ما، نه  آهو شده‌ایم از همّت

نه  کبوتر  شده‌ایم از پاکی

کاش آهوتر صحنت باشیم

با تو، هم خاکی و هم افلاکی!

 

شور آن «جامعه» خواندن در صحن

غم این جامعه را  برد از ما

وعدۀ «من دخل فی حصنی»

می‌رساند به تو آخر ما را

 

بگذارند برای اهلش

هرچه را جز حرمت در دنیاست

جان جانت به جوادت سوگند

کربلا حاجت ما زائرهاست

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×