مشخصات شعر

شعر عاشورایی دکتر محمّدرضا ترکی

دلت را بشکن و نذر ضریح آفتابی کن


ببین در کوچه‌های شهر غوغای محرّم را
به روی گونه‌های مردم این باران نم نم را

کسی در کوچه‌های آشنایی نوحه می‌خواند
صدایش می‌برد از یادها اندوه آدم را

پر از پاییز بودیم و زمستان‌های تکراری
نمی‌آورد اگر تقویم ایّام محرّم را

دلت از هرچه غم یکباره خالی می‌شود، ای دوست
اگر لایق شوی سودای شادی بخش این غم را

دلت را بشکن و نذر ضریح آفتابی کن
که جاری کرده در شنزارهای تشنه، زمزم را

به باران اسید این روزها از خاک می‌شویند
نشان خیمه خونین و آن آشفته پرچم را

دروغ از هر طرف می‌بارد و ابر ریاکاری
به روی کوچه‌ها باریده باران جهنّم را

صدای حق، اگر مظلوم، رسوا می‌کند آرام
هیاهوهای مشتی بنده دینار و درهم را

شعر عاشورایی دکتر محمّدرضا ترکی

دلت را بشکن و نذر ضریح آفتابی کن


ببین در کوچه‌های شهر غوغای محرّم را
به روی گونه‌های مردم این باران نم نم را

کسی در کوچه‌های آشنایی نوحه می‌خواند
صدایش می‌برد از یادها اندوه آدم را

پر از پاییز بودیم و زمستان‌های تکراری
نمی‌آورد اگر تقویم ایّام محرّم را

دلت از هرچه غم یکباره خالی می‌شود، ای دوست
اگر لایق شوی سودای شادی بخش این غم را

دلت را بشکن و نذر ضریح آفتابی کن
که جاری کرده در شنزارهای تشنه، زمزم را

به باران اسید این روزها از خاک می‌شویند
نشان خیمه خونین و آن آشفته پرچم را

دروغ از هر طرف می‌بارد و ابر ریاکاری
به روی کوچه‌ها باریده باران جهنّم را

صدای حق، اگر مظلوم، رسوا می‌کند آرام
هیاهوهای مشتی بنده دینار و درهم را

۱ نظر
 
  • زینب ۱۳۹۵/۰۱/۲۱

    سلام بر سالار دشت نینوا

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×