مشخصات شعر

مبادا که با دست خالی روم

مدینه، صفا بخش جان و دلم

فراق تو مشکل‌ترین مشکلم

 

دریغا که همچون نسیم سحر

مرا زود بگذشت عمر سفر

 

خداحافظ‌ ای یک جهان باغ گل

خداحافظ ‌ای شهر ختم رسل

 

خداحافظ ‌ای غرق انجم شده

خداحافظ ‌ای تربت گمشده

 

خداحافظ ‌ای قبله‌گاه همه

خداحافظ ‌ای خانۀ فاطمه

 

خداحافظ ‌ای شهر خیر البشر

خداحافظ ‌ای زخم گل، میخ در

 

خداحافظ ‌ای نالۀ بی جواب

خداحافظ ‌ای چار قبر خراب

 

خداحافظ ‌ای شهر سوز و محن

خداحافظ ‌ای زادگاه حسن

 

خداحافظ ‌ای مسجد قبلتین

خداحافظ ای جای پای حسین

 

خداحافظ ای بهترین سرزمین

خداحافظ ای قبر ‌ام البنین

 

خداحافظ ای بیت رب جلیل

خداحافظ ای مهبط جبرئیل

 

خداحافظ ای نالۀ آه آه

خداحافظ ای محسن بی گناه

 

خداحافظ ای درّ نایافته

که نورت به هر سینه‌ای تافته

 

خداحافظ ای اشک‌ها بر تو خون

خداحافظ ای کوثر نیلگون

 

الا‌ای خدا شاهد پاکی‌ات

خداحافظ ای چادر خاکی‌ات

 

سلام خدا بر تن و روح تو

به دست و به بازوی مجروح تو

 

به قبر تو بس چشم انداختم

در آغوش من بود و نشناختم

 

محمّد، به لب‌‌های خندان تو

به زخم سر و خون دندان تو

 

ز کوی تو من با چه حالی روم؟

مبادا که با دست خالی روم

 

به خون حسین و به اشک حسن

دم مرگ بازآ به دیدار من

 

چو عطشان باران ابر توام

به هر جا روم، گرد قبر توام

 

مبادا که با دست خالی روم

مدینه، صفا بخش جان و دلم

فراق تو مشکل‌ترین مشکلم

 

دریغا که همچون نسیم سحر

مرا زود بگذشت عمر سفر

 

خداحافظ‌ ای یک جهان باغ گل

خداحافظ ‌ای شهر ختم رسل

 

خداحافظ ‌ای غرق انجم شده

خداحافظ ‌ای تربت گمشده

 

خداحافظ ‌ای قبله‌گاه همه

خداحافظ ‌ای خانۀ فاطمه

 

خداحافظ ‌ای شهر خیر البشر

خداحافظ ‌ای زخم گل، میخ در

 

خداحافظ ‌ای نالۀ بی جواب

خداحافظ ‌ای چار قبر خراب

 

خداحافظ ‌ای شهر سوز و محن

خداحافظ ‌ای زادگاه حسن

 

خداحافظ ‌ای مسجد قبلتین

خداحافظ ای جای پای حسین

 

خداحافظ ای بهترین سرزمین

خداحافظ ای قبر ‌ام البنین

 

خداحافظ ای بیت رب جلیل

خداحافظ ای مهبط جبرئیل

 

خداحافظ ای نالۀ آه آه

خداحافظ ای محسن بی گناه

 

خداحافظ ای درّ نایافته

که نورت به هر سینه‌ای تافته

 

خداحافظ ای اشک‌ها بر تو خون

خداحافظ ای کوثر نیلگون

 

الا‌ای خدا شاهد پاکی‌ات

خداحافظ ای چادر خاکی‌ات

 

سلام خدا بر تن و روح تو

به دست و به بازوی مجروح تو

 

به قبر تو بس چشم انداختم

در آغوش من بود و نشناختم

 

محمّد، به لب‌‌های خندان تو

به زخم سر و خون دندان تو

 

ز کوی تو من با چه حالی روم؟

مبادا که با دست خالی روم

 

به خون حسین و به اشک حسن

دم مرگ بازآ به دیدار من

 

چو عطشان باران ابر توام

به هر جا روم، گرد قبر توام

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×