مشخصات شعر

شمس الشموس بی سر

همین که روز در آن دشت طرحی از شب ریخت

هزار کوه مصیبت به دوش زینب  ریخت

 

کنار نعش برادر شبیه نخل عزا

به گاه خم شدنش آبشاری از غم ریخت

 

نظاره کرد چو شمس الشموس بی سر را

به گوش گوش فلک ناله ناله یارب ریخت

 

جهان برای همیشه سیاه شد چون شب

ز چشم های تَرَش هرچه داشت، کوکب ریخت

 

چه بود نیت ناآشکار ساقی غم

که جام زینب غمدیده را لبالب ریخت

 

کشاند کرب و بلا را به شام و بام فلک

هزار فصل طراوت به باغ مذهب ریخت

 

زبانه‌های کلامش به جان دم سردان

شراره‌ها شد و آتشفشانی از تب ریخت

 

کرامت شب تار مصیبتش نازم

که در دوات سیه روز من، مرکب ریخت

 

اگر همیشه ببارند ابرهای جهان

نمی‌رسند به آن اشک‌ها که زینب ریخت

شمس الشموس بی سر

همین که روز در آن دشت طرحی از شب ریخت

هزار کوه مصیبت به دوش زینب  ریخت

 

کنار نعش برادر شبیه نخل عزا

به گاه خم شدنش آبشاری از غم ریخت

 

نظاره کرد چو شمس الشموس بی سر را

به گوش گوش فلک ناله ناله یارب ریخت

 

جهان برای همیشه سیاه شد چون شب

ز چشم های تَرَش هرچه داشت، کوکب ریخت

 

چه بود نیت ناآشکار ساقی غم

که جام زینب غمدیده را لبالب ریخت

 

کشاند کرب و بلا را به شام و بام فلک

هزار فصل طراوت به باغ مذهب ریخت

 

زبانه‌های کلامش به جان دم سردان

شراره‌ها شد و آتشفشانی از تب ریخت

 

کرامت شب تار مصیبتش نازم

که در دوات سیه روز من، مرکب ریخت

 

اگر همیشه ببارند ابرهای جهان

نمی‌رسند به آن اشک‌ها که زینب ریخت

۱ نظر
 
  • سید علی ۱۳۹۴/۰۶/۱۹

    فوق العاده!

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×