مشخصات شعر

ای گنج نوشدارو

خورشید در تنور است، مهتاب در عماری

ای آسمان بی یار، بنشین به سوگواری

 

 از دست عشق رفتند، آب‌آوران بی دست

افسوس برنیامد دستی برای یاری

 

 این لف و نشر یک دست، کار بزرگ عشق است

لیلا و بی قراری، مجنون و نی سواری

 

 باور نمی‌کنم تیغ این شعر را سروده است

دشتی ستاره باران، دشتی بنفشه کاری

 

 عمری است چون سپیدار، از ناخنان آن یار

مانده ست بر تن من، زخمی به یادگاری

 

 ای گنج نوشدارو، بر خستگان نظر کن

مرهم به دست و ما را، مجروح می‌گذاری...

ای گنج نوشدارو

خورشید در تنور است، مهتاب در عماری

ای آسمان بی یار، بنشین به سوگواری

 

 از دست عشق رفتند، آب‌آوران بی دست

افسوس برنیامد دستی برای یاری

 

 این لف و نشر یک دست، کار بزرگ عشق است

لیلا و بی قراری، مجنون و نی سواری

 

 باور نمی‌کنم تیغ این شعر را سروده است

دشتی ستاره باران، دشتی بنفشه کاری

 

 عمری است چون سپیدار، از ناخنان آن یار

مانده ست بر تن من، زخمی به یادگاری

 

 ای گنج نوشدارو، بر خستگان نظر کن

مرهم به دست و ما را، مجروح می‌گذاری...

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×