مشخصات شعر

وجود من از داغ کربلا خشکید

نگاه چشم ترم کل صحنه‌ها را دید

در این میان فقط از دست زجر می‌‌ترسید

 

اگرچه سینه‌ام از هرم زهر می‌‌سوزد

ولی وجود من از داغ کربلا خشکید

 

چه گویمت که کجا رفتم و چه‌ها دیدم

در اوج کودکی‌ام قامتم ز غصه خمید

 

چه گویمت که در آنجا چه ظلم‌ها کردند

چه لاله‌ها، چه قدر غنچه‌ها که دشمن چید

 

چه گویمت من از آن لحظه که عمو می‌‌رفت

کنار آب رسید و نمی از آن نچشید

 

چه گویمت من از آن لحظه که علم افتاد

حرم، نه کل جهان بود که ز هم پاشید

 

چه گویمت که امامی ز صدر زین افتاد

و نیزه‌ها که تن پادشاه را بوسید

 

مقابل من و عمه رقیه سیلی خورد

هزار مرتبه از درد هی به خود پیچید

 

میان قافله او را نشانه می‌‌کردند

چه لحظه‌ها که مغیلان به پای او نرسید

 

چه بوسه‌ها که نزد عمه جان به صورتمان

به جای زخم کبودی به جای دست پلید

 

در آن دقیقه که از تل نگاه می‌‌کردم

تمام موی سرم شد شبیه عمه سفید

 

اگر چه زهر جفا قاتلی به قلبم شد

ولی قدم فقط از داغ کربلا خم شد

 

وجود من از داغ کربلا خشکید

نگاه چشم ترم کل صحنه‌ها را دید

در این میان فقط از دست زجر می‌‌ترسید

 

اگرچه سینه‌ام از هرم زهر می‌‌سوزد

ولی وجود من از داغ کربلا خشکید

 

چه گویمت که کجا رفتم و چه‌ها دیدم

در اوج کودکی‌ام قامتم ز غصه خمید

 

چه گویمت که در آنجا چه ظلم‌ها کردند

چه لاله‌ها، چه قدر غنچه‌ها که دشمن چید

 

چه گویمت من از آن لحظه که عمو می‌‌رفت

کنار آب رسید و نمی از آن نچشید

 

چه گویمت من از آن لحظه که علم افتاد

حرم، نه کل جهان بود که ز هم پاشید

 

چه گویمت که امامی ز صدر زین افتاد

و نیزه‌ها که تن پادشاه را بوسید

 

مقابل من و عمه رقیه سیلی خورد

هزار مرتبه از درد هی به خود پیچید

 

میان قافله او را نشانه می‌‌کردند

چه لحظه‌ها که مغیلان به پای او نرسید

 

چه بوسه‌ها که نزد عمه جان به صورتمان

به جای زخم کبودی به جای دست پلید

 

در آن دقیقه که از تل نگاه می‌‌کردم

تمام موی سرم شد شبیه عمه سفید

 

اگر چه زهر جفا قاتلی به قلبم شد

ولی قدم فقط از داغ کربلا خم شد

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×