مشخصات شعر

با نگاهت مرا خدایی کن

ذوق و شوق و طراوتم با تو

رونق شعر هیئتم با تو

 

هرچه باشد من از تو می‌گویم

سربلندی و عزتم با تو

 

خواندنی بود، خواندنی‌تر شد

خط به خط حکایتم با تو

 

با نگاهت مرا مسلمان کن

کافرم من، هدایتم با تو

 

رنگ و بوی خدا گرفته به خود

لحظه‌‌های عبادتم با تو

 

ضامن عاقبت به خیری من

گره خورده سعادتم با تو

 

دوم ابن الرضای این عالم!

پای میزان، ضمانتم با تو

 

تا قیامت غلامی‌ات بامن

در قیامت شفاعتم با تو

 

رحمه الله واسعه، ‌هادی

گل خوشبوی جامعه‌، هادی

 

با دعایت دعا رسید به ما

با دعایت بها رسید به ما

 

از غبار رسیدنت آقا

مثل امشب دوا رسید به ما

 

با نگاهت جهان به وجد آمد

از قدومت صفا رسید به ما

 

شک ندارم کفیل ما هستی

از تو نان و نوا رسید به ما

 

کرمت نیز روزی ما شد

جود و لطف و عطا رسید به ما

 

از ازل «مقتدا» رسید به تو

از ازل «اقتدا» رسید به ما

 

در کنار تو هر چهارشنبه

«یاجواد»، «یا رضا» رسید به ما

 

حجت الله، ای ولی خدا

تا رسیدی، خدا رسید به ما

 

مانده‌ام که غلامی در تو

در دو عالم چرا رسید به ما؟

 

مانده‌ام که محبتت اصلاً

ماه من، کی؟ کجا؟ رسید به ما

 

شکر حق بین مردم دنیا

نوکری شما رسید به ما

 

در مسیر تو‌ام، خد ارا شکر

من فقیر تو‌ام، خدا را شکر

 

در هوایت مرا هوایی کن

با نگاهت مرا خدایی کن

 

گره افتاده است به کار من

فارج الهم، گره‌گشایی کن

 

تو که آقا هوای من داری

تا نخوردم زمین، دعایی کن

 

بدم، اما مس وجودم را

با نگاهی بیا طلایی کن

 

مانده‌ام بین این دوراهی‌ها

راه بلد، باز رهنمایی کن

 

دست کم از کریم نداری تو

سائلم، آمدم،  عطایی کن

 

علی بن محمد بن علی

این دلم را تو مرتضایی کن

 

روی لطفت حساب وا کردم

صف محشر مرا صدایی کن

 

همه را برد‌ه‌ای حرم آقا

پس مرا نیز سامرایی کن

 

بعد از آن هم اگر صلاحم هست

یک شب جمعه کربلایی کن

 

داده‌ام دل که دلبرم باشی

همه جا سایۀ سرم باشی

 

از تو عالیجناب، می‌گویم

از تو ‌ای مستطاب، می‌گویم

 

تا نفس هست از فضائل تو

بی حساب و کتاب می‌گویم

 

وای بر عقل ناقص من که

پیش آب از سراب می‌گویم

 

من کجا؟ مدح نابتان؛ اما

هرچه باشد صواب می‌گویم

 

از عنایات بی حد تو و از

ستم بی جواب می‌گویم

 

از غم و غصه‌‌هایت آقا و

حال و روزی خراب می‌گویم

 

از نم دیده‌‌های بارانیت

جگرت شد کباب، می‌گویم

 

عذرخواهم اگر که آقا از

تو و بزم شراب می‌گویم

 

عذرخواهم، گریز می‌زنم و

از سر آفتاب می‌گویم

 

از می ‌‌و تشت و خیزران و لبی

از اسیر و طناب می‌گویم

 

مست لایعقلی که بد می‌زد

گاه بر تشت هم لگد می‌زد

 

با نگاهت مرا خدایی کن

ذوق و شوق و طراوتم با تو

رونق شعر هیئتم با تو

 

هرچه باشد من از تو می‌گویم

سربلندی و عزتم با تو

 

خواندنی بود، خواندنی‌تر شد

خط به خط حکایتم با تو

 

با نگاهت مرا مسلمان کن

کافرم من، هدایتم با تو

 

رنگ و بوی خدا گرفته به خود

لحظه‌‌های عبادتم با تو

 

ضامن عاقبت به خیری من

گره خورده سعادتم با تو

 

دوم ابن الرضای این عالم!

پای میزان، ضمانتم با تو

 

تا قیامت غلامی‌ات بامن

در قیامت شفاعتم با تو

 

رحمه الله واسعه، ‌هادی

گل خوشبوی جامعه‌، هادی

 

با دعایت دعا رسید به ما

با دعایت بها رسید به ما

 

از غبار رسیدنت آقا

مثل امشب دوا رسید به ما

 

با نگاهت جهان به وجد آمد

از قدومت صفا رسید به ما

 

شک ندارم کفیل ما هستی

از تو نان و نوا رسید به ما

 

کرمت نیز روزی ما شد

جود و لطف و عطا رسید به ما

 

از ازل «مقتدا» رسید به تو

از ازل «اقتدا» رسید به ما

 

در کنار تو هر چهارشنبه

«یاجواد»، «یا رضا» رسید به ما

 

حجت الله، ای ولی خدا

تا رسیدی، خدا رسید به ما

 

مانده‌ام که غلامی در تو

در دو عالم چرا رسید به ما؟

 

مانده‌ام که محبتت اصلاً

ماه من، کی؟ کجا؟ رسید به ما

 

شکر حق بین مردم دنیا

نوکری شما رسید به ما

 

در مسیر تو‌ام، خد ارا شکر

من فقیر تو‌ام، خدا را شکر

 

در هوایت مرا هوایی کن

با نگاهت مرا خدایی کن

 

گره افتاده است به کار من

فارج الهم، گره‌گشایی کن

 

تو که آقا هوای من داری

تا نخوردم زمین، دعایی کن

 

بدم، اما مس وجودم را

با نگاهی بیا طلایی کن

 

مانده‌ام بین این دوراهی‌ها

راه بلد، باز رهنمایی کن

 

دست کم از کریم نداری تو

سائلم، آمدم،  عطایی کن

 

علی بن محمد بن علی

این دلم را تو مرتضایی کن

 

روی لطفت حساب وا کردم

صف محشر مرا صدایی کن

 

همه را برد‌ه‌ای حرم آقا

پس مرا نیز سامرایی کن

 

بعد از آن هم اگر صلاحم هست

یک شب جمعه کربلایی کن

 

داده‌ام دل که دلبرم باشی

همه جا سایۀ سرم باشی

 

از تو عالیجناب، می‌گویم

از تو ‌ای مستطاب، می‌گویم

 

تا نفس هست از فضائل تو

بی حساب و کتاب می‌گویم

 

وای بر عقل ناقص من که

پیش آب از سراب می‌گویم

 

من کجا؟ مدح نابتان؛ اما

هرچه باشد صواب می‌گویم

 

از عنایات بی حد تو و از

ستم بی جواب می‌گویم

 

از غم و غصه‌‌هایت آقا و

حال و روزی خراب می‌گویم

 

از نم دیده‌‌های بارانیت

جگرت شد کباب، می‌گویم

 

عذرخواهم اگر که آقا از

تو و بزم شراب می‌گویم

 

عذرخواهم، گریز می‌زنم و

از سر آفتاب می‌گویم

 

از می ‌‌و تشت و خیزران و لبی

از اسیر و طناب می‌گویم

 

مست لایعقلی که بد می‌زد

گاه بر تشت هم لگد می‌زد

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×