مشخصات شعر

زینب هلال و ماه هلال و سپه هلال

مویش به باد عشق وزیدن گرفته بود

زینب هوای آه کشیدن گرفته بود

 

یک دختر سه سالۀ طناز و با وقار

بر لب گلی به نیت چیدن گرفته بود

 

اشکی به چشم و بغض به حلقوم و پا به گل

دستی به گوش بر نشنیدن گرفته بود

 

اشکش چکید مادر خسته به یاد طفل

«یادش بخیر حس مکیدن گرفته بود»

 

سقا نخواست دست و لب و مشک و چشم و فرق

کفارۀ به آب رسیدن گرفته بود

 

رأسی به نیزه بود، چو خورشید در سماع

با نیزه‌دار پای دویدن گرفته بود

 

الله اکبر از آن مرد و گرد و خاک

‌‌هایی که نای دیده و دیدن گرفته بود

 

از سوی قوم هرزه زبان زبون ورا

خیلی ز زخم... قصد رسیدن گرفته بود

 

زینب هلال و ماه هلال و سپه هلال

راوی هلال و هول بریدن گرفته بود

 

نیزه حلال و تیغ حلال و سنان حلال

ذبح حلال حال تپیدن گرفته بود

 

محکم مباح و حکم مباح و حکم مباح

خون مباح سرخ، جهیدن گرفته بود

 

ضجه حرام و اشک حرام و بکا حرام

بوسه حرام و قلب دریدن گرفته بود

 

اسب حسین جای شتر نحر شد به نهر

تصمیم «الظلیمه کشیدن» گرفته بود

 

زینب هلال و ماه هلال و سپه هلال

مویش به باد عشق وزیدن گرفته بود

زینب هوای آه کشیدن گرفته بود

 

یک دختر سه سالۀ طناز و با وقار

بر لب گلی به نیت چیدن گرفته بود

 

اشکی به چشم و بغض به حلقوم و پا به گل

دستی به گوش بر نشنیدن گرفته بود

 

اشکش چکید مادر خسته به یاد طفل

«یادش بخیر حس مکیدن گرفته بود»

 

سقا نخواست دست و لب و مشک و چشم و فرق

کفارۀ به آب رسیدن گرفته بود

 

رأسی به نیزه بود، چو خورشید در سماع

با نیزه‌دار پای دویدن گرفته بود

 

الله اکبر از آن مرد و گرد و خاک

‌‌هایی که نای دیده و دیدن گرفته بود

 

از سوی قوم هرزه زبان زبون ورا

خیلی ز زخم... قصد رسیدن گرفته بود

 

زینب هلال و ماه هلال و سپه هلال

راوی هلال و هول بریدن گرفته بود

 

نیزه حلال و تیغ حلال و سنان حلال

ذبح حلال حال تپیدن گرفته بود

 

محکم مباح و حکم مباح و حکم مباح

خون مباح سرخ، جهیدن گرفته بود

 

ضجه حرام و اشک حرام و بکا حرام

بوسه حرام و قلب دریدن گرفته بود

 

اسب حسین جای شتر نحر شد به نهر

تصمیم «الظلیمه کشیدن» گرفته بود

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×