مشخصات شعر

درد فراق

هوای کهنۀ این شهر تازه دم کرده

گناهکاریمان «تنزل النقم» کرده

 

«ظلمت نفسی» ما را شنید دلبر و گفت:

امان ز نفس کسی که به خود ستم کرده

 

به شوق یوسف اگر چشم‌مان چو یعقوب است

هنوز گریه به درد فراق کم کرده

 

چه می‌‌شود سحری دیده بارد و بیند

کریم، بارش باران به ما کرم کرده

 

ای آسمان ز چه گشتی بخیل؟ پر وا کن

گناه کرده اگر شیعه، توبه هم کرده

 

به توبه‌های محرم قسم که شوق ظهور

فداییان تو را با تو هم‌قسم کرده

 

محرم آمد و غم شد فزون‌تر و دیدم

کتیبه‌ای هوس شعر محتشم کرده

 

دوباره چادر مشکی وصله‌دارش را

زنی برای پسربچه‌اش علم کرده

 

هوای کرب و بلا جان تازه‌ام داده

دل حزین مرا راهی حرم کرده

 

امام عشق و محبت! خدا کند بینم

نسیم کرب و بلا آسمانی‌ام کرده

 

درد فراق

هوای کهنۀ این شهر تازه دم کرده

گناهکاریمان «تنزل النقم» کرده

 

«ظلمت نفسی» ما را شنید دلبر و گفت:

امان ز نفس کسی که به خود ستم کرده

 

به شوق یوسف اگر چشم‌مان چو یعقوب است

هنوز گریه به درد فراق کم کرده

 

چه می‌‌شود سحری دیده بارد و بیند

کریم، بارش باران به ما کرم کرده

 

ای آسمان ز چه گشتی بخیل؟ پر وا کن

گناه کرده اگر شیعه، توبه هم کرده

 

به توبه‌های محرم قسم که شوق ظهور

فداییان تو را با تو هم‌قسم کرده

 

محرم آمد و غم شد فزون‌تر و دیدم

کتیبه‌ای هوس شعر محتشم کرده

 

دوباره چادر مشکی وصله‌دارش را

زنی برای پسربچه‌اش علم کرده

 

هوای کرب و بلا جان تازه‌ام داده

دل حزین مرا راهی حرم کرده

 

امام عشق و محبت! خدا کند بینم

نسیم کرب و بلا آسمانی‌ام کرده

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×