مشخصات شعر

از سه شعبه دایه می‌‌سازند و از نی گاهوار

محمل صبرم ز اشک دیده در گل مانده است

از که جویم نسخۀ درمان، که دل درمانده است

 

 خانه بر دوشم، هر آن کس که مرا در کوفه دید

یا که در بسته به رویم، یا که از خود رانده است

 

 آنقدر شور پذیرایی از تو داشتند

هرکسی شمشیر خود را در نمک خوابانده است

 

 سوختم از  نیشخند مردم، اما بیشتر

خنده‌های حرمله قلب مرا سوزانده است

 

 از سه شعبه دایه می‌‌سازند و از نی گاهوار

وای از آن طفلی که مادر در بغل خوابانده است

 

 تیر و نیزه هر کدامش قبله‌گاهی یافته

 کوفه سوی اکبرت هر نیزه را چرخانده است

 

 قول سوغاتی به دخترها، پدرها می‌‌دهند

گوشواره خواستن‌هاشان مرا ترسانده است

 

 بس که مشتاق تماشای اسیری منند

کوچه کوچه پیکرم را دشمنت گردانده است

 

تا که راه زینبت در کوفه گل باران شود

خون سرخم کوچه‌های کوفه را پوشانده است

 

سهم من چندین اگر سنگ است از این بام‌ها

باقی‌اش آقا برای کودکانت مانده است

 

از سه شعبه دایه می‌‌سازند و از نی گاهوار

محمل صبرم ز اشک دیده در گل مانده است

از که جویم نسخۀ درمان، که دل درمانده است

 

 خانه بر دوشم، هر آن کس که مرا در کوفه دید

یا که در بسته به رویم، یا که از خود رانده است

 

 آنقدر شور پذیرایی از تو داشتند

هرکسی شمشیر خود را در نمک خوابانده است

 

 سوختم از  نیشخند مردم، اما بیشتر

خنده‌های حرمله قلب مرا سوزانده است

 

 از سه شعبه دایه می‌‌سازند و از نی گاهوار

وای از آن طفلی که مادر در بغل خوابانده است

 

 تیر و نیزه هر کدامش قبله‌گاهی یافته

 کوفه سوی اکبرت هر نیزه را چرخانده است

 

 قول سوغاتی به دخترها، پدرها می‌‌دهند

گوشواره خواستن‌هاشان مرا ترسانده است

 

 بس که مشتاق تماشای اسیری منند

کوچه کوچه پیکرم را دشمنت گردانده است

 

تا که راه زینبت در کوفه گل باران شود

خون سرخم کوچه‌های کوفه را پوشانده است

 

سهم من چندین اگر سنگ است از این بام‌ها

باقی‌اش آقا برای کودکانت مانده است

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×