مشخصات شعر

لشگر شب

همون‌هایی که خون کردن دل ناشاد مولا رو

لب تشنه جدا کردن سره داماد مولا رو

 

بازم این کوفیا حقّ و به حق، نشناختن و رفتن

تن مهمون رو از رو بام، زمین انداختن و رفتن

 

چجور روشون شد این مردم، در آرن اشک زهرا رو

ببندن پشت یک مرکب، تن بی جون آقا رو؟

 

دل زار یتیماشو، یه مشت رجّاله سوزوندن

بمیرم که با چه وضعی، اونو تو شهر گردوندن

 

خجالت می‌‌کشه کوفه هنوز از کار  قصّاباش

که شد مهمونشون مثله، توی بازار  قصّاباش

 

دل ما تو غم مسلم به جز با غم نمی‌سازه

از اون وقتی که آویختن سرش رو روی دروازه

 

جوون مردی که تنهایی زمین زد لشگر شب رو

تموم ترسش از این بود ببندن دست زینب رو

 

لشگر شب

همون‌هایی که خون کردن دل ناشاد مولا رو

لب تشنه جدا کردن سره داماد مولا رو

 

بازم این کوفیا حقّ و به حق، نشناختن و رفتن

تن مهمون رو از رو بام، زمین انداختن و رفتن

 

چجور روشون شد این مردم، در آرن اشک زهرا رو

ببندن پشت یک مرکب، تن بی جون آقا رو؟

 

دل زار یتیماشو، یه مشت رجّاله سوزوندن

بمیرم که با چه وضعی، اونو تو شهر گردوندن

 

خجالت می‌‌کشه کوفه هنوز از کار  قصّاباش

که شد مهمونشون مثله، توی بازار  قصّاباش

 

دل ما تو غم مسلم به جز با غم نمی‌سازه

از اون وقتی که آویختن سرش رو روی دروازه

 

جوون مردی که تنهایی زمین زد لشگر شب رو

تموم ترسش از این بود ببندن دست زینب رو

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×