مشخصات شعر

از محتشم بپرس

آمد محرم و خبرم را ز غم بپرس

از قلب من ز حال و هوای حرم بپرس

 

از منبر و حسینیه و شال و پرچم و

از بیرق و کتیبه و طبل و علم بپرس

 

ماه عزا رسید، ز سرهای قدسیان

در بارگاه قدس به زانوی غم بپرس

 

سنگینی مصیبت او را ز نوحه و

از واحد و زمینه و از شور و دم بپرس

 

اشعار هم به آمدنش گریه می‌‌کنند

باور نمی‌کنی، برو از محتشم بپرس

 

از دست‌های بستۀ علیا مخدرات

از حنجر بریده و از قدِ خم بپرس

 

بوسیده است دست علمدار را به خاک

حال حسین را ز دو دست قلم بپرس

 

طوری که روی نیزه علمدار نشنود

از هتک حرمت حرم محترم بپرس

 

پرسیدی از مصیبت لالایی رباب

از رفتن سه ساله به ویرانه هم بپرس

 

از محتشم بپرس

آمد محرم و خبرم را ز غم بپرس

از قلب من ز حال و هوای حرم بپرس

 

از منبر و حسینیه و شال و پرچم و

از بیرق و کتیبه و طبل و علم بپرس

 

ماه عزا رسید، ز سرهای قدسیان

در بارگاه قدس به زانوی غم بپرس

 

سنگینی مصیبت او را ز نوحه و

از واحد و زمینه و از شور و دم بپرس

 

اشعار هم به آمدنش گریه می‌‌کنند

باور نمی‌کنی، برو از محتشم بپرس

 

از دست‌های بستۀ علیا مخدرات

از حنجر بریده و از قدِ خم بپرس

 

بوسیده است دست علمدار را به خاک

حال حسین را ز دو دست قلم بپرس

 

طوری که روی نیزه علمدار نشنود

از هتک حرمت حرم محترم بپرس

 

پرسیدی از مصیبت لالایی رباب

از رفتن سه ساله به ویرانه هم بپرس

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×