مشخصات شعر

در میان روضه از نفسم رهایم می‌‌کنند

حس من این است: هردم بی وفاتر می‌‌شوم

دائما از یوسف زهرا جداتر می‌‌شوم

 

اشک‌هایش را نمی‌فهمد دل آلوده‌ام

هر چه یادم می‌‌کند، بی اعتناتر می‌‌شوم

 

بنده‌ای بی دست و پا هستم، زمان معصیت

 دست و پا گم می‌‌کنم، بی دست و پاتر می‌‌شوم

 

جای من العفو می‌‌گوید که راهم می‌‌دهند

من ولی جای تشکر، بی حیاتر می‌‌شوم

 

با همه رسوایی‌ام وقتی به دادم می‌‌رسد

با نگاه مهربانش آشناتر می‌‌شوم

 

هر چه هم بد باشم، آخر سائل این خانه‌ام

با گدایی کریمان پر بهاتر می‌‌شوم

 

بر دل آلودۀ خود آب و جارو می‌‌زنم

چون که با این گریه کردن، با صفاتر می‌‌شوم

 

در میان روضه از نفسم رهایم می‌‌کنند

با سلامی بر حسین، از خود رهاتر می‌‌شوم

 

درد من جان کندن آقاست، زیر نیزه‌ها

حاجت درمان ندارم، مبتلاتر می‌‌شوم

 

در میان روضه از نفسم رهایم می‌‌کنند

حس من این است: هردم بی وفاتر می‌‌شوم

دائما از یوسف زهرا جداتر می‌‌شوم

 

اشک‌هایش را نمی‌فهمد دل آلوده‌ام

هر چه یادم می‌‌کند، بی اعتناتر می‌‌شوم

 

بنده‌ای بی دست و پا هستم، زمان معصیت

 دست و پا گم می‌‌کنم، بی دست و پاتر می‌‌شوم

 

جای من العفو می‌‌گوید که راهم می‌‌دهند

من ولی جای تشکر، بی حیاتر می‌‌شوم

 

با همه رسوایی‌ام وقتی به دادم می‌‌رسد

با نگاه مهربانش آشناتر می‌‌شوم

 

هر چه هم بد باشم، آخر سائل این خانه‌ام

با گدایی کریمان پر بهاتر می‌‌شوم

 

بر دل آلودۀ خود آب و جارو می‌‌زنم

چون که با این گریه کردن، با صفاتر می‌‌شوم

 

در میان روضه از نفسم رهایم می‌‌کنند

با سلامی بر حسین، از خود رهاتر می‌‌شوم

 

درد من جان کندن آقاست، زیر نیزه‌ها

حاجت درمان ندارم، مبتلاتر می‌‌شوم

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×