مشخصات شعر

شعر ناصرالدین شاه قاجار دربارۀ حضرت قاسم (ع)

چو اَعدا دید قاسم را که در گردن کفن دارد

همه گفت از ره تحسین: عجب وجه حسن دارد!

 

رُخش چون پرتوافکن شد در آن وادی، فلک گفتا:

خوشا حال زمین را، کو مَهی در پیرهن دارد

 

لبش پژمرده، همچون گل ز سوز تشنگی، امّا:

تو گویی چشمۀ کوثر در این شیرین دهن دارد

 

چو بلبل شور انگیزد در آوازِ رجزخوانی

به شوق نوگلی کو در میانِ آن چمن دارد

 

کشیده تیغ خون‌افشان ز ابرو در صف هیجا

تو گویی ذوالفقار اندر کفِ خود، چون حسن دارد

 

چنان آشوب افکند اندر آن صحرا ز خون‌ریزی

پس از حیدر، نه در خاطر، دگر، چرخ کهن دارد

 

چه بی ‌انصاف بودی آن جفاجویان سنگین ‌دل

چه جای نیزه و خنجر در آن سیمین بدن دارد؟

 

زِ هر سو لشکر عُدوان هجوم آورد چون ظلمت

به صید شاهبازی، جمله گو: زاغ و زغن، دارد

 

فکندند از سریر زین، سلیمان ‌وار آن شه را

بلی اندر کمین، دائم، سلیمان، اَهرمن دارد

 

چو سرو قدِّ او، زینت، گلستان بلا را شد

بگفتا: تاب سم اسب، کی همچون بدن دارد؟

 

مرا دریاب یا عَمّا ز روی مرحمت اکنون

که مرغ روح، شوق دیدن بابَم حسن دارد

 

خَموش ای ناصرالدّین شه، یقینم شد که هر زهری

به جام آل حیدر سازد این چرخ کهن دارد

شعر ناصرالدین شاه قاجار دربارۀ حضرت قاسم (ع)

چو اَعدا دید قاسم را که در گردن کفن دارد

همه گفت از ره تحسین: عجب وجه حسن دارد!

 

رُخش چون پرتوافکن شد در آن وادی، فلک گفتا:

خوشا حال زمین را، کو مَهی در پیرهن دارد

 

لبش پژمرده، همچون گل ز سوز تشنگی، امّا:

تو گویی چشمۀ کوثر در این شیرین دهن دارد

 

چو بلبل شور انگیزد در آوازِ رجزخوانی

به شوق نوگلی کو در میانِ آن چمن دارد

 

کشیده تیغ خون‌افشان ز ابرو در صف هیجا

تو گویی ذوالفقار اندر کفِ خود، چون حسن دارد

 

چنان آشوب افکند اندر آن صحرا ز خون‌ریزی

پس از حیدر، نه در خاطر، دگر، چرخ کهن دارد

 

چه بی ‌انصاف بودی آن جفاجویان سنگین ‌دل

چه جای نیزه و خنجر در آن سیمین بدن دارد؟

 

زِ هر سو لشکر عُدوان هجوم آورد چون ظلمت

به صید شاهبازی، جمله گو: زاغ و زغن، دارد

 

فکندند از سریر زین، سلیمان ‌وار آن شه را

بلی اندر کمین، دائم، سلیمان، اَهرمن دارد

 

چو سرو قدِّ او، زینت، گلستان بلا را شد

بگفتا: تاب سم اسب، کی همچون بدن دارد؟

 

مرا دریاب یا عَمّا ز روی مرحمت اکنون

که مرغ روح، شوق دیدن بابَم حسن دارد

 

خَموش ای ناصرالدّین شه، یقینم شد که هر زهری

به جام آل حیدر سازد این چرخ کهن دارد

۱ نظر
 
  • سمانه ۱۳۹۵/۰۱/۲۱

    السلام علیک یا حضرت قاسم (ع)

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×