مشخصات شعر

شعر ناصرالدین شاه قاجار دربارۀ عاشورا

خنجر شمر به خون شه خوبان تشنه

حنجر شه بدم خنجر بُرّان تشنه

 

من چو خضرم و فُراتست اگر آب حیات

خضر کی مانده به سرچشمۀ حیوان تشنه؟

 

آه از آن لحظه که اصغر به سر دوش پدر

داد حنجر به دَمِ غنچهِ پیکان، تشنه!

 

کودکانم که همه شهد و شکر می‌خوردند

حال، طوطی صفت، اندر شکرستان، تشنه

 

گفت شاه شهدا با پسر سعد لعین:

آب در کوزه روا داری و مهمان تشنه؟

 

مهر زهرا بود این آب و همه اولادش

کشته گشتند و فتادند به میدان تشنه

 

دیو و دَد جمله از این آب همه سیرابند

کس ندیده است لب آب، سلیمان تشنه

 

گبر و ترسا و نَصارٰی همه زین آب خورند

به لب نهر، جگر گوشۀ عمران تشنه

 

اکبرم کشته شد از تیغ شما در میدان

رفت در خلد برین شاه جوانان تشنه

 

دست‌ها از تن عباس فکندند به خاک

کس ندیده است که سقا سپرد جان تشنه

 

ناصر ار آب خوری یاد کن از شاه شهید

زانکه شد کشته شهنشاهِ شهیدان، تشنه

شعر ناصرالدین شاه قاجار دربارۀ عاشورا

خنجر شمر به خون شه خوبان تشنه

حنجر شه بدم خنجر بُرّان تشنه

 

من چو خضرم و فُراتست اگر آب حیات

خضر کی مانده به سرچشمۀ حیوان تشنه؟

 

آه از آن لحظه که اصغر به سر دوش پدر

داد حنجر به دَمِ غنچهِ پیکان، تشنه!

 

کودکانم که همه شهد و شکر می‌خوردند

حال، طوطی صفت، اندر شکرستان، تشنه

 

گفت شاه شهدا با پسر سعد لعین:

آب در کوزه روا داری و مهمان تشنه؟

 

مهر زهرا بود این آب و همه اولادش

کشته گشتند و فتادند به میدان تشنه

 

دیو و دَد جمله از این آب همه سیرابند

کس ندیده است لب آب، سلیمان تشنه

 

گبر و ترسا و نَصارٰی همه زین آب خورند

به لب نهر، جگر گوشۀ عمران تشنه

 

اکبرم کشته شد از تیغ شما در میدان

رفت در خلد برین شاه جوانان تشنه

 

دست‌ها از تن عباس فکندند به خاک

کس ندیده است که سقا سپرد جان تشنه

 

ناصر ار آب خوری یاد کن از شاه شهید

زانکه شد کشته شهنشاهِ شهیدان، تشنه

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×