مشخصات شعر

شأن نزول رأس تو ویرانۀ من است

مجنون شبیه طفل تو شیدا نمی‌شود

زین پس کسی به قدر تو لیلا نمی‌شود

 

شأن نزول رأس تو ویرانۀ من است

دیگر مگرد شأن تو پیدا نمی‌شود

 

بی‌شانه نیز می‌شود امروز سر کنم

زلفی که سوخته گره‌اش وا نمی‌شود

 

بیهوده زیر منّت مرهم نمی‌روم

این پا برای دختر تو پا نمی‌شود

 

صد زخم بر رخ تو دهان باز کرده است

خواهم ببوسم از لبت امّا نمی‌شود

 

چوب از یزید خورده‌ای و قهر با منی

از چه لبت به صحبت من وا نمی‌شود

 

پیدا نشد یکی که بگوید به دخترت

این حرف‌ها برای تو بابا نمی‌شود

شأن نزول رأس تو ویرانۀ من است

مجنون شبیه طفل تو شیدا نمی‌شود

زین پس کسی به قدر تو لیلا نمی‌شود

 

شأن نزول رأس تو ویرانۀ من است

دیگر مگرد شأن تو پیدا نمی‌شود

 

بی‌شانه نیز می‌شود امروز سر کنم

زلفی که سوخته گره‌اش وا نمی‌شود

 

بیهوده زیر منّت مرهم نمی‌روم

این پا برای دختر تو پا نمی‌شود

 

صد زخم بر رخ تو دهان باز کرده است

خواهم ببوسم از لبت امّا نمی‌شود

 

چوب از یزید خورده‌ای و قهر با منی

از چه لبت به صحبت من وا نمی‌شود

 

پیدا نشد یکی که بگوید به دخترت

این حرف‌ها برای تو بابا نمی‌شود

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×