مشخصات شعر

فاطمۀ شام

بابا بنگر روی به‌هم‌ریخته‌ام را

وا کن گره موی به‌هم‌ریخته‌ام را

 

دیگر رمقی نیست به رویت بگشایم

چشم تر کم‌سوی به‌هم‌ریخته‌ام را

 

من فاطمۀ شام شدم، خرده نگیرید

لرزیدن بازوی به‌هم‌ریخته‌ام را

 

آرام  کن عمهّ تو پس از حرف کنیزی

این خواهر کم‌روی به‌هم‌ریخته‌ام را

 

هر تکه‌ای از زیور من دست کسی رفت

پیدا کن النگوی به‌هم‌ریخته‌ام را

 

در شام غریبان من آرام بشویید

خونابۀ پهلوی به‌هم‌ریخته‌ام را

 

زیبایی دختر یکی‌اش موی بلند است

صد حیف که گیسوی به‌هم‌ریخته‌ام را...

 

فاطمۀ شام

بابا بنگر روی به‌هم‌ریخته‌ام را

وا کن گره موی به‌هم‌ریخته‌ام را

 

دیگر رمقی نیست به رویت بگشایم

چشم تر کم‌سوی به‌هم‌ریخته‌ام را

 

من فاطمۀ شام شدم، خرده نگیرید

لرزیدن بازوی به‌هم‌ریخته‌ام را

 

آرام  کن عمهّ تو پس از حرف کنیزی

این خواهر کم‌روی به‌هم‌ریخته‌ام را

 

هر تکه‌ای از زیور من دست کسی رفت

پیدا کن النگوی به‌هم‌ریخته‌ام را

 

در شام غریبان من آرام بشویید

خونابۀ پهلوی به‌هم‌ریخته‌ام را

 

زیبایی دختر یکی‌اش موی بلند است

صد حیف که گیسوی به‌هم‌ریخته‌ام را...

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×