مشخصات شعر

اویس قرن

خشکی چشم پشیمان مرا دریابید

به غباری سر مژگان مرا دریابید

 

من اویسم ز قرن آمدم، آقایم نیست

چشم‌های تر حیران مرا دریابید

 

کاش می‌‌دیدم و با گریه‌کنان می‌‌گفتم

حال آقای پریشان مرا دریابید

 

می‌زنم سینه به پای غم‌تان تا یک روز

سینۀ خستۀ سوزان مرا دریابید

 

کاش در روضه فقط جان بسپارم پیشت

کاش در کرب و بلا جان مرا دریابید

 

گریۀ مادر تو می‌‌رسد از روضۀ ما

دست‌ها، چاک گریبان مرا دریابید

 

مادرت باز به سر می‌‌زند و می‌‌گوید

پسر تشنه و عریان مرا دریابید

 

عمّۀ کوچک تو داشت به زینب می‌‌گفت

زخم‌های لب مهمان مرا دریابید

 

اویس قرن

خشکی چشم پشیمان مرا دریابید

به غباری سر مژگان مرا دریابید

 

من اویسم ز قرن آمدم، آقایم نیست

چشم‌های تر حیران مرا دریابید

 

کاش می‌‌دیدم و با گریه‌کنان می‌‌گفتم

حال آقای پریشان مرا دریابید

 

می‌زنم سینه به پای غم‌تان تا یک روز

سینۀ خستۀ سوزان مرا دریابید

 

کاش در روضه فقط جان بسپارم پیشت

کاش در کرب و بلا جان مرا دریابید

 

گریۀ مادر تو می‌‌رسد از روضۀ ما

دست‌ها، چاک گریبان مرا دریابید

 

مادرت باز به سر می‌‌زند و می‌‌گوید

پسر تشنه و عریان مرا دریابید

 

عمّۀ کوچک تو داشت به زینب می‌‌گفت

زخم‌های لب مهمان مرا دریابید

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×