مشخصات شعر

شکوه رزم

یک تن شکوه رزم تورا شایگان نگفت
شایستۀ تو آنچه که بایست، آن نگفت!

هرکس که رفت بر سر منبر به نام تو،
جز ناله‌های العطشت، داستان نگفت!

تا اشک خلق را به در آرد ز چشم خشک،
جز مشک آن سوار ابر قهرمان، نگفت!

 

مشکل سر تو بود و دهان تو بود و هیچ

یک تن ز اصل قصه از این ذاکران نگفت!

 

ور گفت از سر تو، ز نی یاد کرد و بس

ور گفت از دهان تو، جز خیزران نگفت

 

فهمید ماجرا نه همین گریه کردن است

این راز سر به مهر به پیر و جوان نگفت

 

دانست اگر تو را بشناسند و بشنوند

طوفان به پا کنند همین مردمان، نگفت

 

یک نکته بیش نیست پیام قیام تو

من عاجزم ز گفتن و آن روضه‌خوان نگفت

 

شکوه رزم

یک تن شکوه رزم تورا شایگان نگفت
شایستۀ تو آنچه که بایست، آن نگفت!

هرکس که رفت بر سر منبر به نام تو،
جز ناله‌های العطشت، داستان نگفت!

تا اشک خلق را به در آرد ز چشم خشک،
جز مشک آن سوار ابر قهرمان، نگفت!

 

مشکل سر تو بود و دهان تو بود و هیچ

یک تن ز اصل قصه از این ذاکران نگفت!

 

ور گفت از سر تو، ز نی یاد کرد و بس

ور گفت از دهان تو، جز خیزران نگفت

 

فهمید ماجرا نه همین گریه کردن است

این راز سر به مهر به پیر و جوان نگفت

 

دانست اگر تو را بشناسند و بشنوند

طوفان به پا کنند همین مردمان، نگفت

 

یک نکته بیش نیست پیام قیام تو

من عاجزم ز گفتن و آن روضه‌خوان نگفت

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×