مشخصات شعر

من از آل خورشیدم

پدر تا شام رفتن با تو، حیران کردنش با من

پریشان کردنش با تو، پشیمان کردنش با من

 

اگر این شهر تاریک است، من از آل خورشیدم

اگر شب پر شده اینجا، چراغان کردنش با من

 

به نیزه آیه خواندن با تو و  تفسیر با زینب

به محمل خطبه‌ها با عمه، طوفان کردنش با من

 

همین‌ که پای من وا شد به کاخش با عمو گفتم

خیالت تخت از این کاخ، ویران کردنش با من

 

به جانت کم نیاوردم، به ابرو خم نیاوردم

اگر می‌‌خندد آن نامرد‌، گریان کردنش با من

 

من از این شهر و این ویران، زیارتگاه می‌‌سازم

مزارم گنج شام است و نمایان کردنش با من

 

پدر در این سفر خیلی به عمه زحمتم افتاد

به جای من بگو با او که جبران کردنش با من

 

شنیدم که سراغت را رباب از عمه می‌‌گیرد

به گوش مادرم گفتم که مهمان کردنش با من

 

نمی‌آید به لب جانم، سرم را تا نگیری تو

عزیزم دامنش با تو، فقط جان کندنش با من

 

من از آل خورشیدم

پدر تا شام رفتن با تو، حیران کردنش با من

پریشان کردنش با تو، پشیمان کردنش با من

 

اگر این شهر تاریک است، من از آل خورشیدم

اگر شب پر شده اینجا، چراغان کردنش با من

 

به نیزه آیه خواندن با تو و  تفسیر با زینب

به محمل خطبه‌ها با عمه، طوفان کردنش با من

 

همین‌ که پای من وا شد به کاخش با عمو گفتم

خیالت تخت از این کاخ، ویران کردنش با من

 

به جانت کم نیاوردم، به ابرو خم نیاوردم

اگر می‌‌خندد آن نامرد‌، گریان کردنش با من

 

من از این شهر و این ویران، زیارتگاه می‌‌سازم

مزارم گنج شام است و نمایان کردنش با من

 

پدر در این سفر خیلی به عمه زحمتم افتاد

به جای من بگو با او که جبران کردنش با من

 

شنیدم که سراغت را رباب از عمه می‌‌گیرد

به گوش مادرم گفتم که مهمان کردنش با من

 

نمی‌آید به لب جانم، سرم را تا نگیری تو

عزیزم دامنش با تو، فقط جان کندنش با من

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×