مشخصات شعر

بابای همه

باورم نیست که خیبر شکن از پا افتاد

حضرت واژۀ برخواستن از پا افتاد

 

کم نمکدان تو را هر که نمک خورد، شکست

باز با زخم سرت کعبه ترک خورد، شکست

 

یا علی هیچ کس از لطف تو ناکام نبود

پدری مثل تو همبازی ایتام نبود

 

هر شب کوفه منور ز نگاهت می‌شد

شمع بزم فقرا صورت ماهت می‌شد

 

چه بلایی به سرت آمده بابای همه؟

تیغ که سر زده، بر سر زده، بابای همه؟

 

نه فقط بین سرت فاصله انداخته است

بین چشمان ترت فاصله انداخته است

 

زخم‌های دل ایتام پی مرهم توست

مرد ویرانه‌نشین منتظر مقدم توست

 

همه بودند و امام از همه بی کس‌تر بود

زینب ‌ای وای دوباره سر یک بستر بود

 

بابای همه

باورم نیست که خیبر شکن از پا افتاد

حضرت واژۀ برخواستن از پا افتاد

 

کم نمکدان تو را هر که نمک خورد، شکست

باز با زخم سرت کعبه ترک خورد، شکست

 

یا علی هیچ کس از لطف تو ناکام نبود

پدری مثل تو همبازی ایتام نبود

 

هر شب کوفه منور ز نگاهت می‌شد

شمع بزم فقرا صورت ماهت می‌شد

 

چه بلایی به سرت آمده بابای همه؟

تیغ که سر زده، بر سر زده، بابای همه؟

 

نه فقط بین سرت فاصله انداخته است

بین چشمان ترت فاصله انداخته است

 

زخم‌های دل ایتام پی مرهم توست

مرد ویرانه‌نشین منتظر مقدم توست

 

همه بودند و امام از همه بی کس‌تر بود

زینب ‌ای وای دوباره سر یک بستر بود

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×