مشخصات شعر

حسینی و علویّ و محمدی شده‌ام

دوباره روی لبم ذکر یا رضا دارم

به سر دوباره هوای بهشت را دارم

 

گدایی از ازل انگار بوده در خونم

همیشه چشم به دست کریم‌ها دارم

 

هر آنچه هست همینجاست در حریم رضا

مقام و سعی و صفا، مشعر و منا دارم

 

حرم نگو که شفا خانه است، اما من

مریض عشقم و کی حاجت شفا دارم؟

 

هوای پنجره فولاد لازم است اینجا

اگر هوای سفر سمت کربلا دارم

 

نقاره خانه‌اش آرام می‌کند دل را

عجیب نیست که عادت به این صدا دارم

 

رضاست چشمۀ هر فیض و هر چه الطافی است

به این نتیجه رسیدم که او مرا کافی است

 

اگر چه معتقدم آدم بدی شده‌ام

چنان کسی که دلش را هدف زدی، شده‌ام

 

برای عرض ارادت ولو به قدر سلام

به آستان تو فرد مقیدی شده‌ام

 

خدا گواست ز فیض دعای خیر شما

حسینی و علویّ و محمدی شده‌ام

 

تمام فخر من این است، ‌ای امام رئوف

به پیش تو به گدایی زبانزدی شده‌ام

 

اگر که نوکر دلخواهتان نبودم من

بگو که حداقل چند درصدی شده‌ام

 

در این زمانه که حاجی شدن کمی‌سخت است

به سنت فقرای تو مشهدی شده‌ام

 

علیّ سوم زهراست، ضامن آهو

 بر آن جمال علی گونه‌اش بگو یاهو

 

به مدح و شعر سرایی علاقه‌ای دارم

به شعرهای ولایی علاقه‌ای دارم

 

کنار درب ورودی دو دست بر سینه

سلام بر تو خدایی علاقه‌ای دارم

 

من از قدیم برای ورود در حرمت

 به بست شیخ بهایی علاقه‌ای دارم

 

در این حریم که لیوان و آب بسیار است

به کاسه‌های طلایی علاقه‌ای دارم

 

خجالتم نمی‌آید که اعتراف کنم

در این حرم به گدایی علاقه‌ای دارم

 

به واژه واژۀ تک بیت شعر معروفی

که حج ما فقرایی علاقه‌ای دارم

 

نصیب ما بنما ‌ای که سر به سر نوری

شبی دعای کمیلی به صحن جمهوری

 

چه حلقه‌ها که زدم یا رضا تو را بر در

ز روز کودکی‌ام بودم عاشقت آخر

 

شفا گرفت مریضی به پشت پنجره‌ات

نقاره خانه نوایی گرفت و شد محشر

 

نبود در حرمت جای سوزن انداز و

دل هوائی من هم برای تو زد پر

 

جلوی پنجره فولاد و پشت جمعیّت

مؤدبانه به سویت سلام داد پدر

 

کمی ‌ز پارچۀ سبز رنگی از حرمِ

تو زد به دور مچ دست من گره مادر

 

برای خاطر تو جایزه معین کرد

اگر که من صلوات تو را کنم از بر

 

خرید، مادر، سوغات، زعفران و نبات

به حوض و پنجره فولاد و گنبدت صلوات

 

بیا که چشمۀ جوشان سلسبیل اینجاست

بیا که کوثر و زمزم، فرات و نیل اینجاست

 

بیا که آیۀ «بردا سلام» نازل شد

بیا برای توسل، بیا خلیل اینجاست

 

بیا که جای نزول تمام رحمت‌ها

بهشت واسعۀ خالق جلیل اینجاست

 

ز بس حریم قشنگ رضا صفا دارد

شبانه‌روز، پاتوق جبرئیل اینجاست

 

بیا که در حرم او کرم فراوان است

که جایگاه ملائک به این دلیل اینجاست

 

طبیب هست، اگر عاشقیّ و تب داری

بیا که هرچه مریضی شده دخیل اینجاست

 

شب تولد او گرم‌تر ز هر سال است

نقاره خانه‌اش این روزها چه فعال است

 

نگاه لطف انیس النفوس ما را بس

بهشت حضرت شمس الشموس ما را بس

 

گدای قانعی‌ام من، همین که اذن دهی

بیا و خاک حرم را ببوس، ما را بس

 

به روی فرش نشستن به ما نمی‌آید

به روی خاک حریمت جلوس ما را بس

 

دعای ماست فقط عاقبت به خیر شدن

دعای خیر تو در این خصوص ما را بس

 

عروس کشور ایران، حریم زیبایت

بهشت ماست حرم، این عروس ما را بس

 

به میزبانی و با خرج هیئت آقا

یکی دو شب سفری سمت طوس ما را بس

 

سخن بس است که تا صبح، حرف‌ها داریم

خلاصه شکر خدا که امام رضا داریم

 

حسینی و علویّ و محمدی شده‌ام

دوباره روی لبم ذکر یا رضا دارم

به سر دوباره هوای بهشت را دارم

 

گدایی از ازل انگار بوده در خونم

همیشه چشم به دست کریم‌ها دارم

 

هر آنچه هست همینجاست در حریم رضا

مقام و سعی و صفا، مشعر و منا دارم

 

حرم نگو که شفا خانه است، اما من

مریض عشقم و کی حاجت شفا دارم؟

 

هوای پنجره فولاد لازم است اینجا

اگر هوای سفر سمت کربلا دارم

 

نقاره خانه‌اش آرام می‌کند دل را

عجیب نیست که عادت به این صدا دارم

 

رضاست چشمۀ هر فیض و هر چه الطافی است

به این نتیجه رسیدم که او مرا کافی است

 

اگر چه معتقدم آدم بدی شده‌ام

چنان کسی که دلش را هدف زدی، شده‌ام

 

برای عرض ارادت ولو به قدر سلام

به آستان تو فرد مقیدی شده‌ام

 

خدا گواست ز فیض دعای خیر شما

حسینی و علویّ و محمدی شده‌ام

 

تمام فخر من این است، ‌ای امام رئوف

به پیش تو به گدایی زبانزدی شده‌ام

 

اگر که نوکر دلخواهتان نبودم من

بگو که حداقل چند درصدی شده‌ام

 

در این زمانه که حاجی شدن کمی‌سخت است

به سنت فقرای تو مشهدی شده‌ام

 

علیّ سوم زهراست، ضامن آهو

 بر آن جمال علی گونه‌اش بگو یاهو

 

به مدح و شعر سرایی علاقه‌ای دارم

به شعرهای ولایی علاقه‌ای دارم

 

کنار درب ورودی دو دست بر سینه

سلام بر تو خدایی علاقه‌ای دارم

 

من از قدیم برای ورود در حرمت

 به بست شیخ بهایی علاقه‌ای دارم

 

در این حریم که لیوان و آب بسیار است

به کاسه‌های طلایی علاقه‌ای دارم

 

خجالتم نمی‌آید که اعتراف کنم

در این حرم به گدایی علاقه‌ای دارم

 

به واژه واژۀ تک بیت شعر معروفی

که حج ما فقرایی علاقه‌ای دارم

 

نصیب ما بنما ‌ای که سر به سر نوری

شبی دعای کمیلی به صحن جمهوری

 

چه حلقه‌ها که زدم یا رضا تو را بر در

ز روز کودکی‌ام بودم عاشقت آخر

 

شفا گرفت مریضی به پشت پنجره‌ات

نقاره خانه نوایی گرفت و شد محشر

 

نبود در حرمت جای سوزن انداز و

دل هوائی من هم برای تو زد پر

 

جلوی پنجره فولاد و پشت جمعیّت

مؤدبانه به سویت سلام داد پدر

 

کمی ‌ز پارچۀ سبز رنگی از حرمِ

تو زد به دور مچ دست من گره مادر

 

برای خاطر تو جایزه معین کرد

اگر که من صلوات تو را کنم از بر

 

خرید، مادر، سوغات، زعفران و نبات

به حوض و پنجره فولاد و گنبدت صلوات

 

بیا که چشمۀ جوشان سلسبیل اینجاست

بیا که کوثر و زمزم، فرات و نیل اینجاست

 

بیا که آیۀ «بردا سلام» نازل شد

بیا برای توسل، بیا خلیل اینجاست

 

بیا که جای نزول تمام رحمت‌ها

بهشت واسعۀ خالق جلیل اینجاست

 

ز بس حریم قشنگ رضا صفا دارد

شبانه‌روز، پاتوق جبرئیل اینجاست

 

بیا که در حرم او کرم فراوان است

که جایگاه ملائک به این دلیل اینجاست

 

طبیب هست، اگر عاشقیّ و تب داری

بیا که هرچه مریضی شده دخیل اینجاست

 

شب تولد او گرم‌تر ز هر سال است

نقاره خانه‌اش این روزها چه فعال است

 

نگاه لطف انیس النفوس ما را بس

بهشت حضرت شمس الشموس ما را بس

 

گدای قانعی‌ام من، همین که اذن دهی

بیا و خاک حرم را ببوس، ما را بس

 

به روی فرش نشستن به ما نمی‌آید

به روی خاک حریمت جلوس ما را بس

 

دعای ماست فقط عاقبت به خیر شدن

دعای خیر تو در این خصوص ما را بس

 

عروس کشور ایران، حریم زیبایت

بهشت ماست حرم، این عروس ما را بس

 

به میزبانی و با خرج هیئت آقا

یکی دو شب سفری سمت طوس ما را بس

 

سخن بس است که تا صبح، حرف‌ها داریم

خلاصه شکر خدا که امام رضا داریم

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×