مشخصات شعر

غزل‌های فرات

باز هم کوچه و یک لشگرِ بی عمامه

باز افتاده وسط، حیدرِ بی عمامه

 

دود از یک طرف و هلهله از سمت دگر

کوچه لبریز شد از یک سرِ بی عمامه

 

سال‌‌ها پیش علی را به میان آوردند

حال افتاده میان، جعفرِ بی عمامه

 

باز این بیت پر از زخم، همین بیت کبود

می‌کند گریه در آن محشرِ بی عمامه

 

کوچه وصل است به گودال پر از خنجر و خون

کوچه وصل است به یک حنجرِ بی عمامه

 

زیر شمشیر به آن جد غریبش می‌‌‌گفت:

به فدایت شوم ‌ای مضطرِ بی عمامه

 

ارباً ارباست دلم مثل غزل‌های فرات

ارباً ارباست چنان اکبرِ بی عمامه

 

گفت ‌ای تیر سه شعبه تو چه کردی که چنین

مانده بر دست خدا، اصغرِ بی عمامه؟

 

گفت ‌ای تیغ چه کردی تو که پرپر می‌‌زد

ساقی تشنه لب پرپرِ بی عمامه؟

 

السلام ‌ای نفس سوختۀ کرببلا

السلام ‌ای سر خونین، سرِ بی عمامه

 

به فدای تن سمکوب پر از خاک و شِنت

به فدای دلت ای سرورِ بی عمامه

 

کاش جای تو سر از پیکر من می‌‌‌بردند

جد مظلوم من! ‌ای رهبرِ بی عمامه

 

غزل‌های فرات

باز هم کوچه و یک لشگرِ بی عمامه

باز افتاده وسط، حیدرِ بی عمامه

 

دود از یک طرف و هلهله از سمت دگر

کوچه لبریز شد از یک سرِ بی عمامه

 

سال‌‌ها پیش علی را به میان آوردند

حال افتاده میان، جعفرِ بی عمامه

 

باز این بیت پر از زخم، همین بیت کبود

می‌کند گریه در آن محشرِ بی عمامه

 

کوچه وصل است به گودال پر از خنجر و خون

کوچه وصل است به یک حنجرِ بی عمامه

 

زیر شمشیر به آن جد غریبش می‌‌‌گفت:

به فدایت شوم ‌ای مضطرِ بی عمامه

 

ارباً ارباست دلم مثل غزل‌های فرات

ارباً ارباست چنان اکبرِ بی عمامه

 

گفت ‌ای تیر سه شعبه تو چه کردی که چنین

مانده بر دست خدا، اصغرِ بی عمامه؟

 

گفت ‌ای تیغ چه کردی تو که پرپر می‌‌زد

ساقی تشنه لب پرپرِ بی عمامه؟

 

السلام ‌ای نفس سوختۀ کرببلا

السلام ‌ای سر خونین، سرِ بی عمامه

 

به فدای تن سمکوب پر از خاک و شِنت

به فدای دلت ای سرورِ بی عمامه

 

کاش جای تو سر از پیکر من می‌‌‌بردند

جد مظلوم من! ‌ای رهبرِ بی عمامه

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×