مشخصات شعر

هنوز در تب‌وتاب نبرد بود

به شوق وصل رها کرد خانه و وطنش را

سپس سپرد به شمشیرهای کین بدنش را

 

هنوز در تب‌وتاب نبرد بود و ملائک

برای فاطمه بردند بوی پیرهنش را

 

کسی که بوسه زده بر گلوی این تن بی‌سر

کجاست تا که ببیند عزیز بی کفنش را

 

کجاست راوی قول شباب اهل الجنّه

که باز تازه کند سوز سینۀ حسنش را

 

محرّم آمده با بوی سیب سرخ شهادت

که رو کند همۀ زخم‌های روی تنش را

 

عزیز می‌شمرد خون خویش را دل عاشق

چنانکه شامۀ پروانه بوی سوختنش را

هنوز در تب‌وتاب نبرد بود

به شوق وصل رها کرد خانه و وطنش را

سپس سپرد به شمشیرهای کین بدنش را

 

هنوز در تب‌وتاب نبرد بود و ملائک

برای فاطمه بردند بوی پیرهنش را

 

کسی که بوسه زده بر گلوی این تن بی‌سر

کجاست تا که ببیند عزیز بی کفنش را

 

کجاست راوی قول شباب اهل الجنّه

که باز تازه کند سوز سینۀ حسنش را

 

محرّم آمده با بوی سیب سرخ شهادت

که رو کند همۀ زخم‌های روی تنش را

 

عزیز می‌شمرد خون خویش را دل عاشق

چنانکه شامۀ پروانه بوی سوختنش را

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×