مشخصات شعر

شمع شعله‌ور

تنها چرا نشسته مگر گریه می‌کند؟
چون شمع شعله‌ور به نظر گریه می‌کند


ازمردم مدینه شنیدم که روزها
می‌آید و ز داغ پسر گریه می‌کند

 

بالای چار صورت قبری که ساخته
با دیده‌های سرخ جگر گریه می‌کند

 
با ذکر جانگداز «حسینم غریب بود»
دائم زند به سینه و سر، گریه می‌کند


از سوز روضه خواندن این مادر شهید
هر عابری میان گذر گریه می‌کند

 
گاهی دلش برای علی تنگ می‌شود
گاهی برای روضۀ در گریه می‌کند


بغض نگاه باد صبا گفت با دلم
دیگر غروب شد، چقدر گریه می‌کند

 

شمع شعله‌ور

تنها چرا نشسته مگر گریه می‌کند؟
چون شمع شعله‌ور به نظر گریه می‌کند


ازمردم مدینه شنیدم که روزها
می‌آید و ز داغ پسر گریه می‌کند

 

بالای چار صورت قبری که ساخته
با دیده‌های سرخ جگر گریه می‌کند

 
با ذکر جانگداز «حسینم غریب بود»
دائم زند به سینه و سر، گریه می‌کند


از سوز روضه خواندن این مادر شهید
هر عابری میان گذر گریه می‌کند

 
گاهی دلش برای علی تنگ می‌شود
گاهی برای روضۀ در گریه می‌کند


بغض نگاه باد صبا گفت با دلم
دیگر غروب شد، چقدر گریه می‌کند

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×