مشخصات شعر

ترکیب بند عاشورایی حزین لاهیجی (بند هفتم)

خون‌ از زبان خامه حزین! این قدر مریز
دستی به دل گذار، درین شور رستخیز


خامش نشین دلا! که به جایی نمی‌رسد 
با روزگار خصمی و با آسمان ستیز


آسودگی محال بود در بسیط خاک
مریخ دشنه دارد و رامح سنان تیر


تن زن درین شکنج تن و صبر پیشه کن
گیرم که پای سعی بود که ره گریز


حیرت تو را بس است از احوال رفتگان
زندانی حیات بود یوسف عزیز


یارب! به جیب چاک جوانان پارسا
یارب! به نور سینه پاکان صبح خیز


یارب! به اشک چشم یتیمان خسته دل
یارب! به خون گرم جگرهای ریز ریز


کز قید جسم تیره چون جان را رها کنی
حشر مرا به زمرۀ آل عبا کنی

ترکیب بند عاشورایی حزین لاهیجی (بند هفتم)

خون‌ از زبان خامه حزین! این قدر مریز
دستی به دل گذار، درین شور رستخیز


خامش نشین دلا! که به جایی نمی‌رسد 
با روزگار خصمی و با آسمان ستیز


آسودگی محال بود در بسیط خاک
مریخ دشنه دارد و رامح سنان تیر


تن زن درین شکنج تن و صبر پیشه کن
گیرم که پای سعی بود که ره گریز


حیرت تو را بس است از احوال رفتگان
زندانی حیات بود یوسف عزیز


یارب! به جیب چاک جوانان پارسا
یارب! به نور سینه پاکان صبح خیز


یارب! به اشک چشم یتیمان خسته دل
یارب! به خون گرم جگرهای ریز ریز


کز قید جسم تیره چون جان را رها کنی
حشر مرا به زمرۀ آل عبا کنی

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×