مشخصات شعر

سنگ‌ها روی پشت بام آمد

اولین روز از مه صفرُ

سر آقای ما به شام آمد

عید دشمن به جای نقل و نبات

سنگ‌ها روی پشت بام آمد

 

کودکان پابرهنه و خسته

دست ها بسته چشم‌ها گریان

در میان نگاه‌های حرام

عمه هم روی ناقۀ عریان

 

جگر عمه بیشتر می‌سوخت

هر زمان گوش پاره را می‌دید

حرمله خنده بر لبانش داشت

تا سر شیرخواره را می‌دید

 

باز هم زجر لعنتی بود و

شعله بر جان بچه‌ها افتاد

سر عباس از سر نیزه

بارها زیر دست و پا افتاد

 

بین این راه با دف و آواز

پیش چشم رقیه رقصیدند

هرکجا اشک عمه جاری شد

پیرزن‌ها به عمه خندیدند

 

سر شش ماهه را روی نیزه

پیش چشم رباب می‌بردند

کاروان را سپاه نامحرم

سوی بزم شراب می‌بردند

 

اسم تشت طلا وسط آمد

به غرور یتیم‌ها پا خورد

عمه‌ام مرد و زنده شد وقتی

خیزران بر لبان بابا خورد

سنگ‌ها روی پشت بام آمد

اولین روز از مه صفرُ

سر آقای ما به شام آمد

عید دشمن به جای نقل و نبات

سنگ‌ها روی پشت بام آمد

 

کودکان پابرهنه و خسته

دست ها بسته چشم‌ها گریان

در میان نگاه‌های حرام

عمه هم روی ناقۀ عریان

 

جگر عمه بیشتر می‌سوخت

هر زمان گوش پاره را می‌دید

حرمله خنده بر لبانش داشت

تا سر شیرخواره را می‌دید

 

باز هم زجر لعنتی بود و

شعله بر جان بچه‌ها افتاد

سر عباس از سر نیزه

بارها زیر دست و پا افتاد

 

بین این راه با دف و آواز

پیش چشم رقیه رقصیدند

هرکجا اشک عمه جاری شد

پیرزن‌ها به عمه خندیدند

 

سر شش ماهه را روی نیزه

پیش چشم رباب می‌بردند

کاروان را سپاه نامحرم

سوی بزم شراب می‌بردند

 

اسم تشت طلا وسط آمد

به غرور یتیم‌ها پا خورد

عمه‌ام مرد و زنده شد وقتی

خیزران بر لبان بابا خورد

۱ نظر
 
  • شمیم ۱۳۹۵/۰۱/۲۱

    بسیار خوب ، اگر در مصرع " سنگ‌ها روی پشت بام آمد " ، به جای روی اگر از میومد شاید بهتر بود

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×