مشخصات شعر

آن قدر ناله زدم از تهِ دل ای بابا

دیگر افتاده ز پا  فاطمۀ لشکر تو

 رو به قبله شده از دوری تو دختر تو

 

آن قدر ناله زدم از تهِ دل ای بابا

 تا شبی جانبِ ویرانه بیاید سر تو

 

نگرانم! نکند عمه زمین گیر شود؟

 زنده‌‌ام تا که نمیرد ز غمم خواهر تو

 

کاش این آخر عمری بشود روزی من

 تا که بوسه بزنم روی رگ حنجر تو

 

دارم از این همه مظلومی تو می‌میرم

 من شنیدم که ندارد کفنی پیکر تو

 

زیر پا رفت پَرَم تازه پدر فهمیدم

 ته گودال چه دیدی و چه آمد سر تو

 

ساربان گوشۀ بازار نشسته هر روز

 می‌زند چانه سَرِ قیمت انگشتر تو

آن قدر ناله زدم از تهِ دل ای بابا

دیگر افتاده ز پا  فاطمۀ لشکر تو

 رو به قبله شده از دوری تو دختر تو

 

آن قدر ناله زدم از تهِ دل ای بابا

 تا شبی جانبِ ویرانه بیاید سر تو

 

نگرانم! نکند عمه زمین گیر شود؟

 زنده‌‌ام تا که نمیرد ز غمم خواهر تو

 

کاش این آخر عمری بشود روزی من

 تا که بوسه بزنم روی رگ حنجر تو

 

دارم از این همه مظلومی تو می‌میرم

 من شنیدم که ندارد کفنی پیکر تو

 

زیر پا رفت پَرَم تازه پدر فهمیدم

 ته گودال چه دیدی و چه آمد سر تو

 

ساربان گوشۀ بازار نشسته هر روز

 می‌زند چانه سَرِ قیمت انگشتر تو

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×