مشخصات شعر

نورعلی‌نـور

محیط نـور را نـور آفریدند
سپاه شور را شور آفریدنـد


به خورشید ولایت ماه دادند
بگو نورعلی‌نـور آفریدنـد


سپهر امشب زند بر خاک، زانو
ملک خوانـد ثنـای شهربانـو

خدا امشب ولیّش را ولی داد
جمالی منجلی نوری جلی داد


حسین بن علی چشم تو روشن
که امشب بر تو ذات حق علی داد


شب وجد امـام عالـمین است
که میلاد علی ابن الحسین است

جمال بی مثال داور است ایـن
به خلق و خلق و خو پیغمبر است این


حسن زادی، حسین آورده‌ای، یا
امیرالمؤمنین دیگر است ایـن


بـه چشم نـور از او نـور بارد
جمـال چـارده معصـوم دارد

به مولا جلوه مولا مبارک
جمال ربی ‌الاعلی مبارک


امام چارم آوردی بـه دنیا
عروس حضرت زهرا مبارک


عبادت‌های حیدر یـاد آمد
که عید حضرت سجاد آمـد

به چشمم نور مطلق آفریدند
بـه نامم ذکر یـاحق آفریدند


یقین بـاشد مرا امشب دوباره
بـه سر شور فرزدق آفریـدند


سرشک شوق ریزد از دو عینم
که مداح عـلی ابـن الحسینم

به صورت حسن صورت آفرینش
ز صورت آفریـنش، آفریـنش


فلک خواند به لب عین الحیاتش
ملک گوید به رخ حقّ الیقینش


کلام وحی ریـزد از دهـانش
دعا گل بوسه گیرد از لبانش

خدا مشتاق یارب یارب اوست
سحر دلـداده ذکر شب اوست


کلـیم الله مـدهوش تکـلّم
مسیحا زنده لعل لب اوست


عبادت بوسه گیرد از جبینش
خدا فرموده زین‌العابـدینش



ولایت تشنه جـام ولایـش
همه دل‌هاست، دشت کربلایش


چهل پرواز از گودال تا شام
چهل معراج تا طشت طلایش


سفر از کبریـا تـا کبریا داشت
عروجی همچو ختم‌الانبیا داشت

بـه خلقت در اسارت مقتدایی
کند در بنـدگی کار خدائـی


کند روز اسارت دست بسته
ز کار عالمی مشکل گشائی


فراز نـاقـه اوج اقتـدارش
زبان هنگام خطبه ذوالفقارش

کلامش همچو آیات شریفه
حماسه، روشنی، حکمت، لطیفه


بـه دریـای دل اهل تـولّا
گهر جاری است از متن صحیفه


دعای اوست وحی آسمانـی
معانی در معانی در معانـی

الا سیر عروجت تا سحرگاه
من الله و الی الله و مـع الله


نهان از چشم‌ها اسرار خود را
علی با چاه می‌گفت و تو با ماه


تـو قرآنی تـو ایمانی تـو دینی
تـو سر تـا پـا امیرالمؤمنینی

مزارت بیت قرب داور ماست
بقیعت کربـلای دیـگر ماست


به معراج عروج از خویش تا دوست
تـولای شما بـال و پـر ماست


به میثم از ازل شد این عنایت
که بـا مهر شما گردد هـدایت

 

نورعلی‌نـور

محیط نـور را نـور آفریدند
سپاه شور را شور آفریدنـد


به خورشید ولایت ماه دادند
بگو نورعلی‌نـور آفریدنـد


سپهر امشب زند بر خاک، زانو
ملک خوانـد ثنـای شهربانـو

خدا امشب ولیّش را ولی داد
جمالی منجلی نوری جلی داد


حسین بن علی چشم تو روشن
که امشب بر تو ذات حق علی داد


شب وجد امـام عالـمین است
که میلاد علی ابن الحسین است

جمال بی مثال داور است ایـن
به خلق و خلق و خو پیغمبر است این


حسن زادی، حسین آورده‌ای، یا
امیرالمؤمنین دیگر است ایـن


بـه چشم نـور از او نـور بارد
جمـال چـارده معصـوم دارد

به مولا جلوه مولا مبارک
جمال ربی ‌الاعلی مبارک


امام چارم آوردی بـه دنیا
عروس حضرت زهرا مبارک


عبادت‌های حیدر یـاد آمد
که عید حضرت سجاد آمـد

به چشمم نور مطلق آفریدند
بـه نامم ذکر یـاحق آفریدند


یقین بـاشد مرا امشب دوباره
بـه سر شور فرزدق آفریـدند


سرشک شوق ریزد از دو عینم
که مداح عـلی ابـن الحسینم

به صورت حسن صورت آفرینش
ز صورت آفریـنش، آفریـنش


فلک خواند به لب عین الحیاتش
ملک گوید به رخ حقّ الیقینش


کلام وحی ریـزد از دهـانش
دعا گل بوسه گیرد از لبانش

خدا مشتاق یارب یارب اوست
سحر دلـداده ذکر شب اوست


کلـیم الله مـدهوش تکـلّم
مسیحا زنده لعل لب اوست


عبادت بوسه گیرد از جبینش
خدا فرموده زین‌العابـدینش



ولایت تشنه جـام ولایـش
همه دل‌هاست، دشت کربلایش


چهل پرواز از گودال تا شام
چهل معراج تا طشت طلایش


سفر از کبریـا تـا کبریا داشت
عروجی همچو ختم‌الانبیا داشت

بـه خلقت در اسارت مقتدایی
کند در بنـدگی کار خدائـی


کند روز اسارت دست بسته
ز کار عالمی مشکل گشائی


فراز نـاقـه اوج اقتـدارش
زبان هنگام خطبه ذوالفقارش

کلامش همچو آیات شریفه
حماسه، روشنی، حکمت، لطیفه


بـه دریـای دل اهل تـولّا
گهر جاری است از متن صحیفه


دعای اوست وحی آسمانـی
معانی در معانی در معانـی

الا سیر عروجت تا سحرگاه
من الله و الی الله و مـع الله


نهان از چشم‌ها اسرار خود را
علی با چاه می‌گفت و تو با ماه


تـو قرآنی تـو ایمانی تـو دینی
تـو سر تـا پـا امیرالمؤمنینی

مزارت بیت قرب داور ماست
بقیعت کربـلای دیـگر ماست


به معراج عروج از خویش تا دوست
تـولای شما بـال و پـر ماست


به میثم از ازل شد این عنایت
که بـا مهر شما گردد هـدایت

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×