مشخصات شعر

یعقوب‌های چشم من

دارد دوباره سینه زنت گریه می‌کند
از غصۀ نیامدنت گریه می‌کند

 

یعقوب‌های چشم من عمری است ای عزیز
دارد برای پیرهنت گریه می‌کند


دنیایمان اسیر حصار هوس شده
در هجر دست بت شکنت گریه می‌کند

 

هر شب در امتداد وصال تو چشم من
تا صبح روز آمدنت گریه می‌کند



یک عمر، نوکرت به هوایت نفس زده
با هر نفس نفس زدنت گریه می‌کند

 

آقا فرازهای پر از سوز ناحیه
هر شب بر آتش سخنت گریه می‌کند



امشب صدای گریۀ سجاد می‌رسد
دارد به جد بی کفنت گریه می‌کند

 

گوید اباالغریب! ببین چشم‌های من
هر روز در کنار تنت گریه می‌کند

 

یعقوب‌های چشم من

دارد دوباره سینه زنت گریه می‌کند
از غصۀ نیامدنت گریه می‌کند

 

یعقوب‌های چشم من عمری است ای عزیز
دارد برای پیرهنت گریه می‌کند


دنیایمان اسیر حصار هوس شده
در هجر دست بت شکنت گریه می‌کند

 

هر شب در امتداد وصال تو چشم من
تا صبح روز آمدنت گریه می‌کند



یک عمر، نوکرت به هوایت نفس زده
با هر نفس نفس زدنت گریه می‌کند

 

آقا فرازهای پر از سوز ناحیه
هر شب بر آتش سخنت گریه می‌کند



امشب صدای گریۀ سجاد می‌رسد
دارد به جد بی کفنت گریه می‌کند

 

گوید اباالغریب! ببین چشم‌های من
هر روز در کنار تنت گریه می‌کند

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×