مشخصات شعر

قربانی دلبر شدن هم صبر می‌خواهد

 

بی شک فراق از یار را یعقوب می‌فهمد
در عمق آتش سوختن را چوب می‌فهمد

 

دل صیقلی باشد، همیشه رونقش برجاست
این اصل را فیروزۀ مرغوب می‌فهمد

 

وقتی حبیبی می‌رود تا جان فدا گردد
تنها شدن با غصه را محبوب می‌فهمد

 

قربانی دلبر شدن هم صبر می‌خواهد
این قصه را هم بی گمان ایوب می‌فهمد

 

البحر من طعنی ز مرد پارسی گو را
موجی که در ساحل کند آشوب می‌فهمد

 

نه جلجتا، گودال پروازی ست تا معشوق
این عشق را نصرانی مصلوب می‌فهمد

 

وقتی برهنه می‌شوم بر سینه می‌کوبم
عابس فقط حال دلم را خوب می‌فهمد

 

قربانی دلبر شدن هم صبر می‌خواهد

 

بی شک فراق از یار را یعقوب می‌فهمد
در عمق آتش سوختن را چوب می‌فهمد

 

دل صیقلی باشد، همیشه رونقش برجاست
این اصل را فیروزۀ مرغوب می‌فهمد

 

وقتی حبیبی می‌رود تا جان فدا گردد
تنها شدن با غصه را محبوب می‌فهمد

 

قربانی دلبر شدن هم صبر می‌خواهد
این قصه را هم بی گمان ایوب می‌فهمد

 

البحر من طعنی ز مرد پارسی گو را
موجی که در ساحل کند آشوب می‌فهمد

 

نه جلجتا، گودال پروازی ست تا معشوق
این عشق را نصرانی مصلوب می‌فهمد

 

وقتی برهنه می‌شوم بر سینه می‌کوبم
عابس فقط حال دلم را خوب می‌فهمد

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×