مشخصات شعر

رسم عاشقی

 

زل می‌زند به دور و برش، غصه می‌خورد
با هر نگاه شعله‌ورش غصه می‌خورد

 

حالا میان این همه نامرد روزگار
دارد برای تاج سرش غصه می‌خورد

 

شاید اگر غلط نکنم رسم عاشقی ست
باید که خون شود جگرش غصه می‌خورد

 

بر آن چه آمده به سرش نه به خاطر
اهل و عیال در سفرش غصه می‌خورد

 

گاهی به یاد اشک یتیمان مجتبی
گاهی به یاد گل پسرش غصه می‌خورد

 

هر شب به تیر و تیغ و سنان فکر می‌کند
در هر نوافل سحرش غصه می‌خورد

 

در بین سوت و هلهله‌ها تا که می‌رسد
یک نعش پاره در نظرش غصه می‌خورد

 

این کوفه اشک قافله را در می‌آورد
بر زینب و دو چشم ترش غصه می‌خورد

 

پرتاب سنگ و نی همه تفریح کوفی است
با زخم‌های بال و پرش غصه می‌خورد

 

بالای بام دارالعماره که می‌رسد
زل می‌زند به دور و برش، غصه می‌خورد

 

رسم عاشقی

 

زل می‌زند به دور و برش، غصه می‌خورد
با هر نگاه شعله‌ورش غصه می‌خورد

 

حالا میان این همه نامرد روزگار
دارد برای تاج سرش غصه می‌خورد

 

شاید اگر غلط نکنم رسم عاشقی ست
باید که خون شود جگرش غصه می‌خورد

 

بر آن چه آمده به سرش نه به خاطر
اهل و عیال در سفرش غصه می‌خورد

 

گاهی به یاد اشک یتیمان مجتبی
گاهی به یاد گل پسرش غصه می‌خورد

 

هر شب به تیر و تیغ و سنان فکر می‌کند
در هر نوافل سحرش غصه می‌خورد

 

در بین سوت و هلهله‌ها تا که می‌رسد
یک نعش پاره در نظرش غصه می‌خورد

 

این کوفه اشک قافله را در می‌آورد
بر زینب و دو چشم ترش غصه می‌خورد

 

پرتاب سنگ و نی همه تفریح کوفی است
با زخم‌های بال و پرش غصه می‌خورد

 

بالای بام دارالعماره که می‌رسد
زل می‌زند به دور و برش، غصه می‌خورد

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×