مشخصات شعر

اسیر شبنم

دوباره چشم کبودم اسیر شبنم شد
صدای هق هق و اشکم دوباره توأم شد

 

بهشت روی زمینم تو بودی و رفتی
از آن به بعد دگر زندگی جهنم شد

 

همین که معجرم آتش گرفت، افتادم
و چند رشته حریر بهشتیم کم شد

 

از آن زمان که ز ناقه، پدر! زمین خوردم
نفس کشیدن من سخت و نامنظم شد

 

هر آن قدر که برای تو گریه می‌کردم
همان قدر به زدن دشمنت مسمم شد

 

سه روز پیش مرا بی هوا کشیده زد و
از آن به بعد صداها برام مبهم شد

 

همین که دست کشیدم به روی رگ‌هایت
عذاب لحظۀ گودال تو مجسم شد

 

عذاب لحظۀ تلخی که بعد از آن عمه
اگرچه کوه غرور است، قامتش خم شد

 

همینکه روی لبت پای چوب را دیدم
دلی که سخت شکسته است، زخمی غم شد

 

برای داد زدن هم رمق نداشت تنم
دوباره چشم کبودم اسیر شبنم شد

 

اسیر شبنم

دوباره چشم کبودم اسیر شبنم شد
صدای هق هق و اشکم دوباره توأم شد

 

بهشت روی زمینم تو بودی و رفتی
از آن به بعد دگر زندگی جهنم شد

 

همین که معجرم آتش گرفت، افتادم
و چند رشته حریر بهشتیم کم شد

 

از آن زمان که ز ناقه، پدر! زمین خوردم
نفس کشیدن من سخت و نامنظم شد

 

هر آن قدر که برای تو گریه می‌کردم
همان قدر به زدن دشمنت مسمم شد

 

سه روز پیش مرا بی هوا کشیده زد و
از آن به بعد صداها برام مبهم شد

 

همین که دست کشیدم به روی رگ‌هایت
عذاب لحظۀ گودال تو مجسم شد

 

عذاب لحظۀ تلخی که بعد از آن عمه
اگرچه کوه غرور است، قامتش خم شد

 

همینکه روی لبت پای چوب را دیدم
دلی که سخت شکسته است، زخمی غم شد

 

برای داد زدن هم رمق نداشت تنم
دوباره چشم کبودم اسیر شبنم شد

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×