مشخصات شعر

پسر کـه رفت، پدر هم غریب می‌گردد

 

بهـار مـن، گل مـن، بـوستان پرپر من
چه کرد با تو خزان پیش دیده تر من؟


محاسنم به کف دست بود و اشک به رخ
نگـاه کـردم و دیـدم تـو رفتی از بر من


چه آمدت به سر‌ای مصحف ورق ورقم
کـه آیـه آیـه شدی بـاز در برابر مــن


خدا گواست که تنها شدم، غریب شـدم
ببین چه آمده با کشتن تو بـر سـر مـن


الا تمـام جوانـان کمک کنید مــرا
کنیـد گریــه بــرای عــلی‌‌اکبر مــن


کسی که گـریه کند در شهـادت پسرم
کند شفاعت از او روز حشر، مادر من


بلنــد شـو، بنشین و سـلام کن پسرم
کـه بهـر دیدنت آید ز خیمه خواهر من


پسر کـه رفت، پدر هم غریب می‌گردد
بـه ایـن دلیل تو بودی تمام لشگر من


تمام‌هاشمیان جمع گشته، جمع کنید
که ریخته به زمین پاره‌های پیکر من


بساز اشک بریز و بسوز‌ای «میثم»
که نظم توست قبول خدای داور من

 

پسر کـه رفت، پدر هم غریب می‌گردد

 

بهـار مـن، گل مـن، بـوستان پرپر من
چه کرد با تو خزان پیش دیده تر من؟


محاسنم به کف دست بود و اشک به رخ
نگـاه کـردم و دیـدم تـو رفتی از بر من


چه آمدت به سر‌ای مصحف ورق ورقم
کـه آیـه آیـه شدی بـاز در برابر مــن


خدا گواست که تنها شدم، غریب شـدم
ببین چه آمده با کشتن تو بـر سـر مـن


الا تمـام جوانـان کمک کنید مــرا
کنیـد گریــه بــرای عــلی‌‌اکبر مــن


کسی که گـریه کند در شهـادت پسرم
کند شفاعت از او روز حشر، مادر من


بلنــد شـو، بنشین و سـلام کن پسرم
کـه بهـر دیدنت آید ز خیمه خواهر من


پسر کـه رفت، پدر هم غریب می‌گردد
بـه ایـن دلیل تو بودی تمام لشگر من


تمام‌هاشمیان جمع گشته، جمع کنید
که ریخته به زمین پاره‌های پیکر من


بساز اشک بریز و بسوز‌ای «میثم»
که نظم توست قبول خدای داور من

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×